آخرین مطالب

چرخه یا دوره ساروس چیست ؟

ساروس در اخترشناسی به دوره‌ای گفته می‌شود که برای پیشگویی زمان خورشیدگرفتگی و ماه‌گرفتگی استفاده می‌شود. ساروس دوری به مدت ۲۲۳ ماه قمری است. یک ساروس برابر است با ۱۸ سال خورشیدی و ۱۱ روز و ۸ ساعت. اگر سال کبیسه باشد، این دوره برابر با ۱۸ سال و ۱۰ روز و ۸ ساعت می‌شود.

دورهٔ ساروس (Saros period)
دورهٔ ساروس، دوره‌ای زمانی است با چرخه‌ای حدود ۱۸ سال و ۱۱ روز و ۸ ساعت (تقریباً «۶٬۵۸۵ و یک‌سوم روز) که می‌تواند برای پیش‌بینی گرفتگی خورشید و گرفتگی ماه استفاده شود. بعد از گذشت ۱۸ سال از یک کسوف یا خسوف، مکان نقاط گره‌ای مدار ماه به جای قبلی خود برگشته، ماه و خورشید و زمین تقریباً» دوباره به حالت قبلی برمی‌گردند و کسوف یا خسوفی شبیه همان کسوف یا خسوف قبلی (از لحاظ مکان وقوع، زمان وقوع، شکل گرفتگی و اندازهٔ گرفتگی) روی می‌دهد. گفته می‌شود این گرفت‌های مشابه تشکیل یک دنباله می‌دهند. هر دنبالهٔ ساروسی دارای یک شمارهٔ اختصاصی می‌باشد.

تاریخچه
ساروس را از روزگاران باستان می‌شناختند و بابلی‌های قدیم برای پیشگویی گرفت‌ها از آن بهره می‌گرفتند.

واژهٔ سومری/بابلی «سار» یکی از یکاهای اندازه‌گیری بود و ارزش عددی آن ظاهراً ۳٬۶۰۰ بوده‌است.

این ارتباط نخستین‌بار توسط کلدانی‌ها یا اخترشناسان بابلی چندین قرن پیش از میلاد مسیح کشف شد. بعدها این ارتباط به دست اخترشناسان یونانی و رومی و مسلمان رسید. ساروس نخستین‌بار توسط ادموند هالی در سال ۱۶۹۱ به چرخهٔ کسوف‌ها اطلاق شد، که آن را از یک دانشنامهٔ بیزانسی در قرن ۱۱ گرفته بود. واژهٔ سومری/بابلی «سار» یکی از یکاهای اندازه‌گیری بود و ارزش عددی آن ظاهراً ۳٬۶۰۰ بوده‌است. در بعضی منابع نیز کلمهٔ ساروس به معنای تکرار آمده‌است.

پیش‌بینی زمان گرفتگی‌ها
با توجه به تطابق‌های زیر می‌توان زمان رخ دادن گرفتگی‌ها را پیش‌بینی کرد:

۱- ۲۲۳ ماه هلالی (سینودیکی)= ۶٬۵۸۵٫۳۲ روز که در آن، ماه هلالی: فاصلهٔ زمانی بین دو ماه بدر متوالی برابر با ۲۹ روز و ۱۲ ساعت و ۴۴ دقیقه

۲- ۲۴۲ ماه گرهی= ۶٬۵۸۵٫۳۶ روز که در آن، ماه گرهی: فاصلهٔ زمانی بین دو عبور ماه از یک گره برابر با ۲۷ روز و ۵ ساعت و۶ دقیقه

۳- ۲۳۹ ماه آنومالی= ۶٬۵۸۵٫۵۴ روز که در آن، ماه آنومالی: فاصلهٔ زمانی بین دو عبور متوالی ماه از نقطه اوج (یا حضیض) مداریش برابر با ۲۷ روز و ۱۳ ساعت و ۱۹ دقیقه

۴- ۱۹ سال گرفتگی= ۶٬۵۸۵٫۷۸ روز که در آن، سال گرفتگی: دو برابر فاصلهٔ زمانی بین دو فصل گرفتگی متوالی

در نتیجهٔ تطابق مورد اول و مورد دوم، هر گرفتگی به فاصلهٔ ۶٬۵۸۵٫۵ روز (۱۸ سال ۱۱ روز و ۸ ساعت که البته با توجه به وجود سال‌های کبیسه می‌تواند ۱۸ سال و ۱۰ روز و ۸ ساعت یا ۱۸ سال و ۱۲ روز و ۸ ساعت باشد) از گرفت قبلی رخ می‌دهد. به‌خاطر ۸ ساعت تأخیر (قسمت اعشار مورد اول) مکان رویت گرفتگی‌های متوالی (در هر دنباله ساروسی) به اندازهٔ یک‌سوم چرخش روزانهٔ زمین به سمت غرب جابجا می‌شوند؛ بنابراین بعد از گذشت ۳ دوره می‌توان منتظر وقوع یک گرفتگی در یک مکان مشخص از زمین بود. برای نمونه اگر امسال در یک منطقه یک گرفتگی خورشید رخ دهد در ۳ دوره یا حدود ۵۴ سال دیگر نیز یک گرفتگی مشابه در ایران رخ خواهد داد.

تطابق با مورد سوم نیز به این منجر می‌شود که در هر دنباله ساروس، بدنبال هر گرفت کلی یک گرفت کلی و به دنبال هر گرفت طولانی یک گرفت طولانی دیگر رخ دهد الی آخر.

تفاوت مورد اول و مورد چهارم یعنی ۴۶٫۰ نیز موجب انتقال مسیر گرفتگی به اندازهٔ ۲ تا ۳ درجه به سمت شمال یا جنوب مسیر گرفتگی قبلی می‌شود. در نهایت، هر دورهٔ ساروسی به سمت قطب‌ها پیش رفته و در آخر پایان می‌یابد. هر دورهٔ ساروسی می‌تواند شامل ۴۳ خورشید گرفتگی و ۲۸ ماه‌گرفتگی باشد.

دنبالهٔ ساروسی
یک دنبالهٔ ساروسی نوعی (که خود شامل چندین دورهٔ ساروسی حدوداً «۱۸ ساله است) برای خورشیدگرفتگی، زمانی که ماه نو به اندازهٔ ۱۹ درجهٔ شرق یک گره باشد آغاز می‌شود. اگر نخستین گرفتگی دنبالهٔ ساروسی، زمانی رخ دهد که ماه در گرهٔ نزولی باشد مخروط سایهٔ ماه از فاصلهٔ ۳٬۵۰۰ کیلومتری پایین‌تر از زمین عبور خواهد کرد و یک گرفتگی جزئی از ناحیهٔ قطب جنوب زمین مشاهده خواهد شد. در گرفتگی بعدی (متعلق به همین دنباله) مخروط سایهٔ ماه در حدود ۳۰۰ کیلومتر به زمین نزدیک‌تر خواهد شد و گرفتگی با درصد بیشتری در ناحیهٔ قطب جنوب و البته در عرض‌های بالایی‌تر مشاهده خواهد شد. بعد از گذشت ۱۰ یا ۱۱ دورهٔ ساروسی (در حدود ۲۰۰ سال) نخستین گرفتگی حلقوی در نزدیکی قطب جنوب زمین رخ خواهد داد. در طی ۹۵۰ سال بعدی یک گرفتگی حلقوی طی هر ۱۸٬۰۳۱ (یک دورهٔ ساروسی) رخ خواهد داد؛ البته هر بار به اندازه ۳۰۰ کیلومتر در عرض‌های جغرافیایی بالاتر زمین رخ خواهد داد. در نیمهٔ راه این دنبالهٔ ساروسی، گرفتگی‌های طولانی مدت در منطقهٔ نزدیک استوای زمین رخ خواهد داد. سپس آخرین گرفتگی حلقوی این دنبالهٔ ساروسی در نزدیکی قطب شمال زمین به وقوع خواهد پیوست. تقریباً» ۱۰ گرفتگی بعدی دنباله به صورت جزئی بوده و هر بار نیز مقدار گرفتگی به‌تدریج کمتر خواهد شد. در انتها، دنباله بعد از گذشت ۱۲ (یا بیشتر) قرن بعد از شروع از ناحیهٔ جنوب زمین در ناحیهٔ شمال زمین به آخر خواهد رسید. به دلیل بیضوی‌بودن مدار زمین و ماه طول و تعداد گرفتگی‌های هر دنباله ثابت نیست. طول یک دنبالهٔ ساروسی می‌تواند بین ۱٬۲۲۶ تا ۱٬۵۵۰ سال متغیر باشد و تعداد گرفتگی‌ها در هر دنباله نیز می‌تواند بین ۶۹ تا ۸۷ باشد که از میان آن‌ها ۴۰ تا ۶۰ مورد مرکزی هستند (یعنی گرفتگی کلی یا حلقوی).

گرفتگی‌های دنباله‌هایی که در نزدیکی گرهٔ صعودی ماه رخ می‌دهند بعد از آغاز دنباله در ناحیهٔ قطب شمال زمین، به تدریج به سمت نواحی جنوبی‌تر جابجا می‌شوند و در انتها در ناحیهٔ قطب جنوب خاتمه پیدا می‌کنند.

دنباله‌هایی که در نزدیکی گرهٔ صعودی ماه رخ می‌دهند دارای شمارهٔ فرد و گرفتگی‌هایی که در نزدیکی گرهٔ نزولی ماه رخ می‌دهند دارای شماره زوج هستند. روش شماره‌بندی دنباله ساروس‌ها نخستین‌بار توسط ستاره‌شناس آلمانی وان دن برگ در سال ۱۹۵۵ در یک کتاب معرفی شده‌است. او شمارهٔ یک را به یک زوج دنباله گرفتگی خورشید و ماه که در هزارهٔ دوم پیش از میلاد در جریان بودند اختصاص داد. با توجه به اینکه شمارهٔ دنباله ساروس‌ها به زمان آغاز یا انتهای دوره‌ها بستگی ندارد درک شماره بندی‌ها دشوار است. شماره‌بندی براساس زمانی که دنباله ساروسی به بیشینهٔ خود می‌رسد انجام می‌شود. منظور از بیشینهٔ زمانی است که مخروط سایه در نزدیک‌ترین فاصله از مرکز زمین باشد.

از آنجایی‌که ۲ تا ۵ خورشیدگرفتگی در هر سال رخ می‌دهد در هر زمان به‌طور میانگین ۴۰ دنباله ساروسی در جریان و فعال است. برای مثال در نیمهٔ آخر قرن بیستم ۴۱ دنباله ساروس در جریان بوده که ۲۹ تای آن‌ها خورشیدگرفتگی مرکزی (حلقوی وکلی) داشته‌اند. با به آخر رسیدن دنباله ساروس‌ها، دوره‌های جدید آغاز می‌شوند.

دنباله‌های ساروس ماه‌گرفتگی نیز مانند دنباله ساروسی خورشید گرفتگی می‌باشند. با این تفاوت که ماه‌گرفتگی‌هایی که در نزدیکی گرهٔ صعودی ماه رخ می‌دهند با شماره‌های زوج و آن‌هایی که در نزدیکی گرهٔ نزولی ماه رخ می‌دهند با اعداد فرد شماره‌گذاری می‌شوند. نخستین پیش‌بینی گرفتگی در تاریخ به تالس میلتوس نسبت داده شده‌است. ظاهراً او برای نخستین‌بار در سال ۵۸۵ پیش از میلاد یک گرفتگی خورشید را پیش از غروب خورشید پیش‌بینی کرده بوده‌است.

از آنجاییکه 2 تا 5 خورشید گرفتگی در هر سال رخ می دهد در هر زمان به طور میانگین 40 دنباله ساروسی در جریان است. برای مثال در نیمه آخر قرن بیستم 41 دنباله ساروس در جریان بوده که 29 تای آنها خورشید گرفتگی مرکزی(حلقوی وکلی) داشته اند. با پایان گرفتن هر دوره ساروسی، دوره های جدید آغاز می شوند .
دورهٔ اینکس
افزون‌بر دنبالهٔ ساروسی یک دورهٔ دیگر نیز برای گرفتگی‌ها تعریف شده که دورهٔ اینکس (Inex) نامیده می‌شود. دوره‌ای با طول زمانی ۳۵۸ ماه هلالی (۲۹ سال منهای حدود ۲۰ روز یا تقریباً ۱۰٬۷۵۲ روز). از آنجایی‌که این دوره بیان‌کنندهٔ فاصلهٔ زمانی میان دنبالهٔ ساروس‌های شماره‌گذاری‌شده متوالی است، شناخت آن سودمند می‌باشد.

رابطه بین ساروس قمری و خورشیدی (SAR)

پس از یک ماه گرفتگی قمری یا خورشیدی ، پس از 9 سال و 5 و یک دوم روز (نیمی از ساروس) یک گرفتگی رخ می دهد که به جای خورشیدی یا برعکس ، قمری است.

به عنوان مثال ، اگر Penumbra ماه تا حدی اندام جنوبی زمین را در طی یک گرفتگی خورشیدی پوشش دهد ، 9 سال و5 و یک دوم روز بعد یک ماه گرفتگی قمری رخ خواهد داد که در آن ماه تا حدی توسط اندام جنوبی Penumbra زمین پوشانده می شود. واد به همین ترتیب ، 9 سال و 5 و یک دوم روز پس از کل گرفتگی خورشیدی یا یک گرفتگی خورشیدی حلقوی رخ می دهد ، یک ماه گرفتگی قمری نیز رخ خواهد داد. این دوره 9 ساله به عنوان SAR گفته می شود. این شامل 111 و یک دوم ماه سینودیک یا 111 ماه سینودیک به علاوه یک دو هفته است. این دو هفته به طور متناوب بین گرفتگی خورشیدی و قمری است. برای یک مثال بصری به این نمودار مراجعه کنید (هر ردیف یک SAR از هم جدا است).

نجوم بابلی

نجوم بابلی مطالعه یا ثبت اجرام آسمانی در طول تاریخ اولیه بین النهرین بود .

به نظر می‌رسید که نجوم بابلی بر گروهی از ستارگان و صورت‌های فلکی معروف به ستارگان Ziqpu متمرکز بوده است. این صورت های فلکی ممکن است از منابع مختلف قبلی جمع آوری شده باشند. اولین کاتالوگ، سه ستاره هر ، اشاره ستاره از امپراتوری اکدی ، از Amurru ، از ایلام و دیگران است.

یک سیستم شماره گذاری بر اساس شصت استفاده شد، یک سیستم جنسی کوچک . این سیستم محاسبه و ثبت اعداد غیرمعمول بزرگ و کوچک را ساده کرد. شیوه های مدرن تقسیم یک دایره به 360 درجه، هر کدام 60 دقیقه، با سومری ها آغاز شد .

در طول قرون 8 و 7 قبل از میلاد، اخترشناسان بابلی رویکرد تجربی جدیدی به نجوم ایجاد کردند. آنها شروع به مطالعه و ثبت سیستم اعتقادی و فلسفه های مربوط به طبیعت ایده آل جهان کردند و شروع به استفاده از منطق درونی در سیستم های سیاره ای پیش بینی کننده خود کردند. این کمک مهمی به نجوم و فلسفه علم بود ، و برخی از محققان مدرن به این ترتیب از این رویکرد بدیع به عنوان اولین انقلاب علمی یاد کرده اند. این رویکرد به نجوم در طالع بینی یونانی و هلنیستی اتخاذ شد و بیشتر توسعه یافت . کلاسیکیونانی و لاتین منابع اغلب استفاده از اصطلاح کلدانیان برای ستاره شناسان بین النهرین، که به عنوان در نظر گرفته شد کشیش – کاتبان و متخصص در طالع بینی و دیگر اشکال پیش گویی .

تنها قطعاتی از نجوم بابلی باقی مانده است، که عمدتاً شامل لوح‌های سفالی معاصر است که حاوی خاطرات نجومی ، دوره‌های پیشین و متون رویه است، از این رو دانش فعلی نظریه سیاره‌شناسی بابلی در وضعیتی پراکنده است. با این وجود، قطعات باقی مانده نشان می دهد که نجوم بابلی اولین “تلاش موفقیت آمیز برای ارائه یک توصیف ریاضی دقیق از پدیده های نجومی” و این است که “همه انواع بعدی نجوم علمی، در جهان هلنیستی ، در هند ، در اسلام ، و در غرب… به طرق تعیین کننده و اساسی به نجوم بابلی وابسته است.

خاستگاه ستاره‌شناسی غربی را می‌توان در بین‌النهرین یافت ، و تمام تلاش‌های غرب در علوم دقیق، از نسلی مستقیم از کار منجمان متاخر بابلی است .

نجوم «قدیمی» بابلی در طول و پس از اولین سلسله بابلی (حدود 1830 ق.م ) و قبل از امپراتوری نو-بابلی (حدود 626 ق.م ) انجام می شد.

بابلی ها اولین کسانی بودند که تشخیص دادند که پدیده های نجومی دوره ای هستند و ریاضیات را در پیش بینی های خود به کار گرفتند. الواح مربوط به دوره بابلی قدیم کاربرد ریاضیات را در تغییر طول نور روز در طول یک سال خورشیدی مستند می کنند. قرن‌ها مشاهدات بابلی از پدیده‌های آسمانی در مجموعه‌ای از الواح به خط میخی موسوم به Enûma Anu Enlil ثبت شده است – قدیمی‌ترین متن نجومی مهمی که در اختیار داریم، لوح 63 Enûma Anu Enlil ، لوح ناهید Ammisaduqa است.، که اولین و آخرین طلوع مرئی زهره را در یک دوره حدود 21 ساله فهرست می کند. این اولین شواهدی است که نشان می دهد پدیده های سیاره ای به عنوان دوره ای شناخته شده اند.

شیئی به نام منشور عاج از خرابه های نینوا به دست آمد . ابتدا فرض شد که قوانین بازی را توصیف می کند، اما بعداً استفاده از آن به عنوان مبدل واحد برای محاسبه حرکت اجرام آسمانی و صورت های فلکی رمزگشایی شد.

ستاره شناسان بابلی علائم زودیاک را توسعه دادند. آنها از تقسیم آسمان به سه مجموعه سی درجه و صور فلکی که در هر بخش ساکن هستند تشکیل شده اند.

MUL.APIN شامل کاتالوگ ستارگان و صور فلکی و نیز طرح برای پیش بینی شورش شمسی و تنظیمات از سیارات، و طول روشنایی روز به عنوان یک اندازه گیری ساعت آب ، شاخص ، سایه، و اندرهلشها . متن GU بابلی ستارگان را در «رشته‌هایی» مرتب می‌کند که در امتداد دایره‌های انحراف قرار دارند و بنابراین صعودهای راست یا بازه‌های زمانی را اندازه‌گیری می‌کنند، و همچنین از ستاره‌های اوج استفاده می‌کند که با تفاوت‌های راست صعودی مشخص از هم جدا می‌شوند. ده ها متن بین النهرینی به خط میخی با مشاهدات واقعی از کسوف، عمدتا از بابل وجود دارد.

بابلی ها اولین تمدنی بودند که دارای نظریه عملکردی سیارات بودند. قدیمی ترین متن نجومی سیاره ای باقی مانده، لوح زهره بابلی Ammisaduqa است ، نسخه ای از قرن هفتم قبل از میلاد از فهرستی از مشاهدات حرکت سیاره زهره که احتمالاً به هزاره دوم قبل از میلاد باز می گردد. ستاره شناسان بابلی نیز پایه های آنچه در نهایت تبدیل گذاشته طالع بینی غربی. Enuma آنو انلیل ، نوشته شده در طول دوران آشور نو دوره در قرن پیش از میلاد 7، شامل یک لیست از نشانه هاو روابط آنها با پدیده های مختلف آسمانی از جمله حرکت سیارات.

برخلاف جهان بینی ارائه شده در ادبیات بین النهرین و آشور بابلی ، به ویژه در اساطیر بین النهرین و بابلی ، اطلاعات کمی در مورد کیهان شناسی و جهان بینی ستاره شناسان و ستاره شناسان بابلی باستان وجود دارد. این تا حد زیادی به دلیل وضعیت پراکنده فعلی نظریه سیاره‌شناسی بابلی است، و همچنین به دلیل مستقل بودن نجوم بابلی از کیهان‌شناسی در آن زمان. با این وجود، رگه هایی از کیهان شناسی را می توان در ادبیات و اساطیر بابلی یافت.

در کیهان‌شناسی بابلی، زمین و آسمان‌ها به‌عنوان یک «کل فضایی، حتی به شکل گرد » با اشاره به «محیط آسمان و زمین» و «کلیت آسمان و زمین» به تصویر کشیده می‌شوند. جهان بینی آنها نیز دقیقاً ژئوسنتریک نبود. ایده geocentrism، که در آن مرکز زمین مرکز دقیق است جهان ، هنوز نمی در کیهان شناسی بابل وجود داشته باشد، اما بعدها توسط تاسیس شد فیلسوف یونانی ارسطو اون در آسمان . در مقابل، کیهان‌شناسی بابلی پیشنهاد می‌کرد که کیهان به صورت دایره‌ای به دور زمین می‌چرخد و آسمان‌ها و زمین مساوی هستند و به عنوان یک کل به هم می‌پیوندند. بابلی ها و پیشینیان آنها، سومری ها نیز به کثرت آسمان ها و زمین ها معتقد بودند. این ایده به افسون سومریان در هزاره دوم قبل از میلاد برمی گردد ، که به وجود هفت آسمان و هفت زمین اشاره دارد که احتمالاً از نظر زمانی به خلقت هفت نسل از خدایان مرتبط است.

این عقیده رایج بین‌النهرین بود که خدایان می‌توانند وقایع آینده را برای بشریت نشان دهند و کردند. این نشانه از وقایع آینده به عنوان یک نشانه در نظر گرفته شد. اعتقاد بین النهرین به فال مربوط به ستاره شناسی و طالع بینی سلف آن است.زیرا در آن زمان این یک رسم رایج بود که به دنبال فال به آسمان نگاه کنند. راه دیگر دریافت فال در آن زمان، نگاه کردن به احشاء و احشاء حیوانات بود. این روش بازیابی فال به عنوان یک فال قابل تولید طبقه بندی می شود، به این معنی که می تواند توسط انسان تولید شود، اما شال آسمان بدون عمل انسان تولید می شود و بنابراین بسیار قدرتمندتر دیده می شود. با این حال، هر دو فال قابل تولید و غیرقابل تولید، به عنوان پیام هایی از جانب خدایان تلقی می شدند. فقط به این دلیل که خدایان نشانه ها را فرستادند به این معنی نبود که بین النهرینی ها نیز بر این باور بودند که سرنوشت آنها مهر و موم شده است، در این زمان اعتقاد بر این بود که شگون ها قابل اجتناب هستند. رابطه بین‌النهرینی‌ها با نشانه‌ها را می‌توان در Omen Compendia، متنی بابلی که از آغاز هزاره دوم به بعد سروده شده است، مشاهده کرد. این متن منبع اولیه است که به ما می‌گوید بین‌النهرین‌های باستان، نشانه‌ها را قابل پیشگیری می‌دانستند. این متن همچنین حاوی اطلاعاتی در مورد آداب سومری برای جلوگیری از شر یا “nam-bur-bi” است. اصطلاحی که بعداً توسط آکدی ها به عنوان «نامبوربو»، تقریباً «شل شدن [شر]» پذیرفته شد . خدای Ea کسی بود که اعتقاد بر این بود که فال را می فرستد. با توجه به شدت فال، کسوف به عنوان خطرناک ترین کسوف شناخته می شد.

Enuma Anu Enlil مجموعه‌ای از الواح به خط میخی است که بینش‌هایی را در مورد نشانه‌های مختلف آسمان مشاهده شده توسط ستاره‌شناسان بابلی به دست می‌دهد. اجرام آسمانی مانند خورشید و ماه به عنوان نشانه قدرت قابل توجهی داشتند. گزارش‌های نینوا و بابل ، در حدود 2500 تا 670 قبل از میلاد، فال ماه را نشان می‌دهند که بین‌النهرین‌ها مشاهده کرده‌اند. «هنگامی که ماه ناپدید شود، بلا بر سر زمین خواهد آمد، و هنگامی که ماه از حساب خود ناپدید شود، خسوف رخ خواهد داد».

اسطرلاب ها (که نباید با دستگاه اندازه گیری نجومی بعدی به همین نام اشتباه گرفته شود ) یکی از اولین لوح های مستند به خط میخی است که در مورد نجوم بحث می کند و قدمت آن به پادشاهی بابل قدیم باز می گردد. آنها فهرستی از سی و شش ستاره مرتبط با ماه ها در یک سال هستند، که عموماً بین 1800 تا 1100 قبل از میلاد نوشته شده اند. هیچ متن کاملی پیدا نشده است، اما یک مجموعه مدرن توسط Pinches وجود دارد که از متون موجود در موزه بریتانیا مونتاژ شده است.که توسط دیگر مورخانی که در نجوم بابلی تخصص دارند عالی تلقی می شود. دو متن دیگر در مورد اسطرلاب ها که باید به آنها اشاره کرد، مجموعه بروکسل و برلین است. آنها اطلاعات مشابهی را با گلچین Pinches ارائه می دهند، اما حاوی اطلاعات متفاوتی از یکدیگر هستند.

اعتقاد بر این است که سی و شش ستاره تشکیل دهنده اسطرلاب ها از سنت های نجومی سه دولت شهر بین النهرین، عیلام ، اکد و آمورو گرفته شده اند . ستارگانی که این دولت شهرها دنبال می‌شوند و احتمالاً ترسیم شده‌اند، ستارگانی مشابه ستاره‌های اسطرلاب هستند. هر منطقه دارای مجموعه ای از دوازده ستاره بود که به دنبال آن بود که مجموعاً برابر با سی و شش ستاره اسطرلاب ها است. دوازده ستاره هر منطقه نیز با ماه های سال مطابقت دارد. دو متن به خط میخی که اطلاعات این ادعا را ارائه می‌کنند، فهرست ستاره‌ای بزرگ «K 250» و «K 8067» هستند. هر دوی این لوح ها توسط ویدنر ترجمه و رونویسی شده است. در زمان حکومت حمورابیاین سه سنت جداگانه با هم ترکیب شدند. این ترکیب همچنین با ضعیف شدن پیوندها با سه سنت اصلی، رویکرد علمی تری به نجوم را آغاز کرد. استفاده فزاینده از علم در نجوم نشان می دهد که سنت های این سه منطقه مطابق با مسیر ستارگان Ea ، Anu و Enlil مرتب شده اند ، یک منظومه نجومی موجود و مورد بحث در Mul.apin.

MUL.APIN مجموعه ای از دو لوح خط میخی (لوح 1 و لوح 2) است که جنبه های نجوم بابلی مانند حرکت اجرام آسمانی و سوابق انقلاب و کسوف را مستند می کند . هر لوح نیز به بخش های کوچکتری به نام فهرست تقسیم می شود. این در چارچوب زمانی کلی اسطرلاب ها و انوما آنو انلیل تشکیل شده بود که با مضامین مشابه، اصول ریاضی و اتفاقات مشهود است.

لوح 1 حاوی اطلاعاتی است که با اطلاعات موجود در اسطرلاب B مطابقت دارد. شباهت‌های بین لوح 1 و اسطرلاب B نشان می‌دهد که نویسندگان حداقل برای برخی از اطلاعات از یک منبع الهام گرفته‌اند. در این لوح شش لیست از ستاره ها وجود دارد که مربوط به شصت صورت فلکی در مسیرهای ترسیم شده از سه گروه مسیرهای ستاره ای بابلی، Ea، Anu، و Enlil است. همچنین اضافاتی به مسیرهای آنو و انلیل وجود دارد که در اسطرلاب B یافت نمی شود.

اکتشاف خورشید، ماه و سایر اجرام آسمانی بر توسعه فرهنگ بین النهرین تأثیر گذاشت. مطالعه آسمان منجر به توسعه تقویم و ریاضیات پیشرفته در این جوامع شد. بابلی ها اولین جامعه پیچیده ای نبودند که تقویم را در سطح جهانی و در نزدیکی شمال آفریقا ایجاد کردند، مصری ها برای خود تقویم ایجاد کردند. تقویم مصری مبتنی بر خورشید بود، در حالی که تقویم بابلی بر اساس قمری بود. ترکیبی بالقوه بین این دو که توسط برخی از مورخان ذکر شده است، اتخاذ یک سال کبیسه خام توسط بابلی ها پس از آن که مصریان یک سال کبیسه را توسعه دادند، است. سال کبیسه بابلی هیچ شباهتی با سال کبیسه امروزی ندارد. این شامل اضافه شدن سیزدهمین ماه به عنوان وسیله ای برای تنظیم مجدد تقویم برای مطابقت بهتر با فصل رشد بود.

کاهنان بابلی مسئول توسعه اشکال جدید ریاضیات بودند و این کار را برای محاسبه بهتر حرکات اجرام آسمانی انجام دادند. یکی از این کشیش ها، نابوریمانی، اولین ستاره شناس مستند بابلی است. او کشیش خدای ماه بود و به نوشتن جداول محاسباتی ماه و خسوف و همچنین سایر محاسبات ریاضی استادانه نسبت داده می شود. جداول محاسباتی در هفده یا هجده جدول سازماندهی شده اند که سرعت گردش سیارات و ماه را مستند می کند. آثار او بعدها توسط ستاره شناسان در زمان سلوکیان بازگو شد.

تیمی از دانشمندان در دانشگاه تسوکوبا ، الواح میخی آشوری را مورد مطالعه قرار دادند و آسمان قرمز غیرمعمولی را گزارش کردند که ممکن است حوادث شفق قطبی باشد ، ناشی از طوفان های ژئومغناطیسی بین سال های 680 تا 650 قبل از میلاد.

ساروس
بابل تبلت ضبط دنباله دار هالی در 164 قبل از میلاد.

رمز فایل، در صورت وجود :

درباره بهرام

بهرام
زمان خود را به بهتر کردن خود با مطالعه نوشته های دیگران اختصاص دهید. بنابراین شما به سادگی آنچه را بدست می آورید که دیگران سخت برای آن زحمت کشیده اند.

همچنین بررسی کنید:

برجام

به مناسبت اعلام مرگ برجام توسط بایدن

برجام یک موضوع واقعی نیست که بخواهیم برای ان تکلیف معین کنیم. برجام در واقع …

9 دیدگاه

  1. Avatar

    سلام وقت بخیر. توی مطالب سایت گفته شده بود که کسوف و خسوف زمانی اتفاق می‌افته که خدا به ملائک دستور میده خورشید و ماه رو توی بحر معکوف فرو ببرن و بعد دوباره به حالت عادی برگردونن. الان یعنی قسمتی از مدارشون توی این دریاست و میشه پیش بینی کرد کی این اتفاق میافته یا مدارشون که از حالت طبیعی خارج میشه متوجه میشن؟

  2. Avatar

    البته بحر مکفوف منظورم بود😅

    • مدیر Bahram

      سلام
      بعضی گرفتگی های ماه و خورشید قابل پیش بینی به همین روشی هست که مطالعه کردید و برخی غیر قابل پیش بینی مثل ابر ماه اوایل سال قبل و ماه خونین سال قبل.

  3. Avatar

    سلام و خسته نباشی به آقای بهرام
    ضمن تشکر بابت ارایه مطالب در سایت
    میخواستم نظرمو در مورد مطلب چرخه های ساروسی عنوان کنم
    حقیقتا من چند وقتی هست که دنبال این موضوع بودم ، به هر سایتی هم که مراجعه کردم مطالبی رو که گفتن عین هم بود،اگه امکانش هست ساده تر عنوان کنید
    متشکرم

    • مدیر Bahram

      سلام;
      چرخه ها سه چهار نوع هستند که مهمترین ساروس هست.
      برای مثال هر 9 ماه یک ماه گرفتگی هست و سایر موارد نجمی، در این چرخه مثلاً 20 الی 50 تا قرار گرفته که دقیقاً به تعداد همان روز (مثلاً 84 روز یا 4 ماه قمری) فلان اتفاق می افته بدون تاخیر.
      حالا هر اتفاق آسمانی نجومی که پیش بیاد بر روی سرنوشت تاثیر گذار هست، به همین راحتی.
      مثلاً حضرت علی (ع) گفته در ماه گرفتگی تجارت کنید اموالتان را از دست می دهید.

  4. Avatar
    آقای سعیدی

    سلام ،مگه شما طبق آیه الله نورالسموات والاحضرت نمیگین که روز نورشو از خدا میگیره،ومال خورشید نیست،پس چرا چند سال پیش که خورشید گرفتگی کامل بود حدود۲۲سال پیش،هواکامل تاریک شد وستاره ها پیدا شدن؟

    • مدیر Vlad

      سلام
      اشتباه نکنید!
      دقت کنید :
      منبع تامین انرژی خورشید عرش هست
      و منبع تامین انرژی ماه نیز کرسی هست
      و این دلیل متفاوت بودن قدرت نور و تفاوت دمایی هست که خورشید و ماه دارن

      ولی با این جود یک نکته هست : گرمای خورشید از جهنمه نه از عرش ، چون پوشش آتشین اون برگرفته از اتشی از جهنمه و حدیثی داریم که خداوند ارواح بدکاران را با نزدیک کردنشان به خورشید عذاب میکند و…

  5. Avatar

    ببخشید چطور اینقدر راحت میگید نور خورشید از جهنمه؟بعدشم من چنین حدیث عجیبی ندیدم ،آیا متواتر و سند داره؟

    • مدیر Vlad

      سلام در واقع گرمای خورشید از جهنم هست و یکی از عذاب های ویژه ارواح کافران این است که هر روز به سوی خورشید برده میشن . اما نور خورشید از سوی عرش الهی تامین انرژی میشه.
      پس گرمای تولیدی و نور تولیدی متفاوت هستن.
      بهتره به کتاب تفسیر البرهان یا سایر کتب روایی رجوع کنید در این خصوص

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

14 − سیزده =

Translate »