سقوط ماهی ها و اثبات حقانیت بحرالمکفوف و نقض کرویت !

سقوط ماهی ها و اثبات حقانیت بحرالمکفوف و نقض کرویت :
در اینجا به بررسی اخبار مربوط به سقوط به ماهی ها از آسمان میپردازیم و دلایلی که مربوط به اثبات حقانیت بحرالمکفوف و نقض کرویت را بیان میکنیم.
مطلب زیر به نقل از خبرگزاری فارس
همزمان با بارش باران در گلپایگان، بارش ماهیها از آسمان تعجب شهروندان این شهرستان را برانگیخت.

به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، بارش باران در سومین روز از اردیبهشت ماه در حالی خوشحالی مردم گلپایگان را در پی داشت که پدیدهای عجیب شگفتی آنها را بر انگیخت.
پدیده بارش ماهیها در جاده پارک جنگلی این شهر باعث تعجب افرادی شد که از این جاده عبور میکردند.
فیلم این رویداد را در زیر مشاهده میکنید:
خبرگزاری فارس میگوید :
*آیا بارش ماهی امکان دارد؟یکی از فرضیهها که از سوی دانشمندان زیادی مورد توجه قرار گرفته و منطقی و معتبر به نظر میرسد این است که بادها و توفانهای قویای که از روی رودخانهها، دریاها و اقیانوسها عبور میکنند، هنگام عبور تعدادی از این موجودات مثل ماهیها و قورباغهها را هم از زیستگاهشان بلند کرده و تا مسافت زیادی با خود حمل میکنند تا اینکه در منطقهای در کیلومترها آن طرفتر، وقتی از شدتشان کاسته شد، آنها را روی زمین میاندازند.
حدود 100 سال یا حتی بیشتر است که هر ساله شهر یورو در هندوراس آب و هوای عجیب و غریبی را تجربه میکند؛ پدیده بارش ماهی از آسمان که در هندوراس به «Lluvia de Peces» معروف است و به طور معمول هر ساله در ماه می یا ژوئن رخ میدهد، رویداد آب و هوایی که در آن پس از رعد و برقی شدید هزاران ماهی از آسمان بر روی خیابانهای شهر میبارند.
بارش ماهی از آسمان یا بارش حیوانی به عنوان پدیدهای که از کشورهای مختلف جهان گزارش شده است شناخته میشود، اما دلایل کافی علمی برای اینکه این پدیده چرا رخ میدهد و فاصله بین دو بارش چقدر است وجود ندارد.
پاسخ : فرضیات دانشمندان کاملا چرت و بی معنی هست ! چراکه ویدیو هایی بسیار زیاد از سقوط ماهی ها وجود دارد!
نکاتی مهم که قبل از ادامه این مقاله باید مشاهده کرده باشید در توضیح چیستی بحرالمکفوف ⬇️:
مقاله گنبد آسمان و بحرالمکفوف و معنای کلمات و آزمایشی برای اثبات حقانیت بحر المکفوف
⬇️👇دلایل روایی و حدیثی ⬇️
جانورانی که ساکن در بحرالمکفوف اند و گاهی بر زمین سقوط میکنند…
أَنَّ صَفْوَانَ الْجَمَّالَ قَالَ: كُنْتُ بِالْحِيرَةِ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (=امام صادق) علیه السلام إِذْ أَقْبَلَ الرَّبِيعُ وَ قَالَ أَجِبْ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ عَادَ قُلْتُ يَا مَوْلَايَ أَسْرَعْتَ الِانْصِرَافَ قَالَ إِنَّهُ سَأَلَنِي عَنْ شَيْءٍ فَسَلِ الرَّبِيعَ عَنْهُ قَالَ صَفْوَانُ وَ كَانَ بَيْنِي وَ بَيْنَ الرَّبِيعِ لُطْفٌ فَخَرَجْتُ إِلَى الرَّبِيعِ وَ سَأَلْتُهُ فَقَالَ أُخْبِرُكَ بِالْعَجَبِ أَنَّ الْأَعْرَابَ خَرَجُوا يَجْتَنُونَ الْكَمْأَةَ فَأَصَابُوا فِي الْبَرِّ خَلْقاً مُلْقًى فَأَتَوْنِي بِهِ فَأَدْخَلْتُهُ عَلَى الْخَلِيفَةِ فَلَمَّا رَآهُ قَالَ نَحِّهِ وَ ادْعُ جَعْفَراً فَدَعَوْتُهُ فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَنِ الْهَوَاءِ مَا فِيهِ قَالَ فِي الْهَوَاءِ مَوْجٌ مَكْفُوفٌ قَالَ فَفِيهِ سُكَّانٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ وَ مَا سُكَّانُهُ قَالَ خَلْقٌ أَبْدَانُهُمْ أَبْدَانُ الْحِيتَانِ وَ رُءُوسُهُمْ رُءُوسُ الطَّيْرِ وَ لَهُمْ أَعْرِفَةٌ كَأَعْرِفَةِ الدِّيَكَةِ وَ نَغَانِغُ[5] كَنَغَانِغِ الدِّيَكَةِ وَ أَجْنِحَةٌ كَأَجْنِحَةِ الطَّيْرِ مِنْ أَلْوَانٍ أَشَدَّ بَيَاضاً مِنَ الْفِضَّةِ الْمَجْلُوَّةِ فَقَالَ الْخَلِيفَةُ هَلُمَّ الطَّشْتَ فَجِئْتُ بِهَا وَ فِيهَا ذَلِكَ الْخَلْقُ وَ إِذَا هُوَ كَمَا وَصَفَ وَ اللَّهِ جَعْفَرٌ [فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ جَعْفَرٌ قَالَ هَذَا هُوَ الْخَلْقُ الَّذِي يَسْكُنُ الْمَوْجَ الْمَكْفُوفَ فَأَذِنَ لَهُ بِالانْصِرَافِ] فَلَمَّا خَرَجَ قَالَ الْخَلِيفَةُ وَيْلَكَ يَا رَبِيعُ هَذَا الشَّجَا الْمُعْتَرِضُ فِي حَلْقِي مِنْ أَعْلَمِ النَّاسِ.
- نام کتاب : الخرائج و الجرائح نویسنده : الراوندي، قطب الدين جلد : 2 صفحه : 640 و 641
صفوان جمّال روايت شده كه در حيره بهمراه امام صادق علیه السلام بودم، ناگاه ربيع آمد و گفت: كه دستورات (دزد لقب) أمير المؤمنين (یعنی خلیفه بنی عباس ، منصور دوانیقی لعنت الله علیه) را اجابت كن، و درنگى نشد كه به سوی آن خلیفه باز گشت ، گفتم: زود برگشتى، در پاسخ گفت : ((او (خلیفه) چيزى از من پرسيد، تو از ربيع بپرس از آن))،
صفوان گويد: من با ربيع ميانه خوبى داشتم رفتم نزد او و از آن موضوع پرسيدم که چیست؟ ، در پاسخ گفت خبر عجيبى بتو بدهم ، عربهاى بيابان رفته بودند گیاه سماروغ بچينند، مخلوقى در بيابان افتاده بود که نزد من آوردند، و من آن را نزد خليفه بردم چون آن را ديد، حالش بهم خورد و ترسید و گفت: از من دورش كن! و جعفر =(امام جعفر صادق علیه السلام) را به اینجا بیاور ، پس اورا آوردم .
منصور دوانیقی (لعنت الله علیه ، فرمانرای بنی عباس) به او گفت: يا أبا عبد اللَّه (=امام صادق) بمن بگو در هواء چيست؟ امام نیز در پاسخ فرمود: در هوا موجى است خوددار (دریای خود دار، نام دیگر بحرالمکفوف) ،
منصور پرسید : آیا در آن جا ساكنى هست؟
امام فرمود: آرى،
منصور گفت: چگونه جانورانی در آن ساکن اند ؟
امام جعفر صادق علیه السلام در پاسخ فرمود: مخلوقاتی حیوانی و آبزی كه بدنشان مانند ماهى است، و سرشان مانند پرندگان ، و مانند خروس يال دارند و نغنغ (سوراخهاى برآمده در گردن) و بالهاى بسيار سفيد مانند پرنده ها و شبیه به نقره زلال شده.
بلافاصله خلیفه (منصور دوانیقی لعنت الله علیه ) به من (=اشاره به ربیع) گفت: طشت را بياور، پس آن را آوردم و همان موجود در طشت بود ! ، بخدا همچنان بود كه امام جعفر صادق علیه السلام وصف كرده بود (حتی با این وجود که از قبل جانوری که در طشت بود را ندیده بود) !!! ، سپس در زمانی که امام بيرون شد ، خلیفه بمن گفت: اى ربيع اين كه در گلويم گير كرده از دانشمند ترین مردم است (اعلم الناس) !.
– قال علي بن عيسى إني رأيت في كتاب لم يحضرني الآن اسمه أن البزاة عادت و في أرجلها حيَّات خُضر و أنه سئل بعض الأئمة فقال قبل أن يفصح عن السؤال إن بين السماء و الأرض حيَّات خُضر تصيدها بُزاة شُهب يمتحن بها أولاد الأنبياء و ما هذا معناه و الله أعلم.
- بحار الأنوار 56/340
على بن عيسى گفته: در كتابى كه اكنون نامش در يادم نيست ديدم كه ((پرندگان باز)) برگشتند و در چنگالشان مارهاى سبزى بود، و از يك امام پرسش شد و پيش از آنكه موضوع سؤال گفته شود، فرمود: ميان آسمان و زمين مارهاى سبزيند كه بازهاى سرخ آنها را شكار كنند، و پيغمبرزاده ها را با آن آزمايش كنند و آنچه معنايش اين بوده است، و اللَّه اعلم.
الدَّلَائِلُ، لِلطَّبَرِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ هِبَةِ اللَّهِ عَنِ الصَّدُوقِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيِّ عَنْ أَحْمَدَ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ الرَّقِّيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِA أَنَّهُ لَمَّا خَرَجَ مِنْ عِنْدِ الْمَنْصُورِ نَزَلَ الْحِيرَةَ فَبَيْنَا هُوَ بِهَا إِذْ أَتَاهُ الرَّبِيعُ فَقَالَ أَجِبْ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَرَكِبَ إِلَيْهِ وَ قَدْ كَانَ وَجَدَ فِي الصَّحْرَاءِ صُورَةً عَجِيبَةً لَا تُعْرَفُ خِلْقَتُهَا ذَكَرَ مَنْ وَجَدَهَا أَنَّهُ رَآهَا وَ قَدْ سَقَطَتْ مَعَ الْمَطَرِ فَلَمَّا دَخَلَ عَلَيْهِ قَالَ لَهُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَنِ الْهَوَاءِ أَيُّ شَيْءٍ فِيهِ قَالَ بَحْرٌ مَكْفُوفٌ قَالَ لَهُ فَلَهُ سُكَّانٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ وَ مَا سُكَّانُهُ قَالَ أَبْدَانُهُمْ أَبْدَانُ الْحِيتَانِ وَ رُءُوسُهُمْ رُءُوسُ الطَّيْرِ وَ لَهُمْ أَعْرِفَةٌ كَأَعْرِفَةِ الدِّيَكَةِ وَ نَغَانِغُ كَنَغَانِغِ الدِّيَكَةِ وَ أَجْنِحَةٌ كَأَجْنِحَةِ الطَّيْرِ مِنْ أَلْوَانٍ أَشَدُّ بياض [بَيَاضاً] مِنَ الْفِضَّةِ فَدَعَا الْمَنْصُورُ بِالطَّسْتِ فَإِذاً الْخَلْقُ فِيهَا لَا يَزِيدُ وَ لَا يَنْقُصُ فَأَذِنَ لَهُ فَانْصَرَفَ ثُمَّ قَالَ لِلرَّبِيعِ وَيْلَكَ يَا رَبِيعُ هَذَا الشَّجَا الْمُعْتَرِضُ فِي حَلْقِي مِنْ أَعْلَمِ النَّاسِ.
- بحار الأنوار 56/340
و در کتاب دلائل طبري چنین آمده : بسندى تا امام ششم علیه السلام كه در هنگامی که از نزد خلیفه بنی عباس یعنی منصور دوانیقی ملعون بيرون آمد و در بحيره سکونت و منزل كرد ، در همان زمانی كه آن حضرت در حيره بود،
ربيع نزد او آمد و گفت: دستور (دزد لقب) امير المؤمنين را (که منصور دوانیقی لعنت الله علیه هست را) اجابت كن، وسپس ربیع سوار شد بسوى او كه در بيابان صورت عجيبى يافته بود و از خلقت آن جانور بى خبر بود و كسى كه آن را يافته بود گفته بود كه ديده است این جانور عجیب همزمان با شروع باران از اسمان بر زمین سقوط کرده و…
و چون امام نزد خلیفه بنی عباس ((منصور )) رفت ، منصور ملعون گفت : يا ابا عبد اللَّه بمن بگو در هواء چيست؟ فرمود: دريائى خوددار، گفت: آیا جانورانی را در خودش ساكن دارد؟ فرمود: آرى، گفت آنها چی هستند ؟
امام نیز در پاسخ فرمود: تنشان چون ماهى و سرشان چون پرنده و يال و نغنغ خروس دارند و بالها چون بالهاى پرنده سفيدتر از نقره.
منصور طشت را خواست و اوردند و دیدند که همان جانور با شباهتی كم و بيش در آن بود و به امام اجازه برگشت داد و سپس به ربيع گفت: ویل (1) بر تو اى ربيع ! ، اين استخوان كه گلوى مرا گرفته (و دارد مرا خفه میکند) داناترين مردم است! (2) .
نکاتی خارج از موضوع بحث ، با هدف افزایش آگاهی شما :
(1-کلمه ویل معمولا معادل وای هست ، اما معنای دومی نیز دارد : ویل نام یکی از وادی های وحشتناک و پر عذاب در جهنم هست و در قرآن نیز به آن وادی ویل گفته شده و یل بر مجرمان ! اگر مردم از میزان ترسناکی این قسمت از جهنم بدانند هرگز حاضر نخواهند بود که به دزدی ، فساد و ظلم روی بیاورند.– همچنین وادی ویل در جهنم جایگاه حاکمان و فرمانروایان ظالم، دروغگو و فریبکار هست)
(2- منصور دوانیقی لعنت الله علیه بنیان گذار اولین سلسله حکومتی بنی عباس ، همانند عمر و ابومکر لعنت الله علیه ، دزد لقب امیرالمومنین و مدعی خلافت بود ! همچنین او نیز مانند خلفای بنی امیه همواره با امامان معصوم دشمنی و حسادت می کرده است و سر انجام سلسله اول حکومت بنی عباس ،چندین تن از امامان را با روش های مختلف شهید کردند از جمله امام صادق علیه السلام تا امام عسکری علیه السلام! )
این مقاله در آینده احتمالا ادامه داشته باشد…
سلام جنس ابرها از چیست و ایا از زمین خاج شده اند؟
جنس ابر از کریستال های ریز و رطوبت (قطرههای بسیار ریز یخ) هست و اون چه از ابر ما میبینیم داخل (زیر)گنبد اول هستند.