آخرین مطالب

ریچارد ای. برد (سفر اکتشافی به گرینلند) 6

در ابتدا، تکه یخ‌های مسطح به صورت قالبی و با فاصله زیاد روی آب پخش شده بودند ، اما به تدریج  قالبهای یخ  بزرگ‌ و بزرگ‌تر شدند تا اینکه حدود ساعت 5 صبح امروز، تکه های  بزرگ و شکسته نشده یخ  کاملا دور تا دور کشتی پیری و بودین را احاطه[1] کردند .

چند نفراز کشتی بیرون آمدند و از قسمت کناری آن ، از روی یخ ها عبور کردند و برای شکار فک[2]، چندین مایل  پیاده روی کردند. برومفیلد از کشتی بودین  تیری به سر یک فک شلیک کرد (فک فقط زمانی روی آب شناور می شود که تیر به سرش شلیک شود ). وقتی در کشتی پیری را به سختی از میان یخ ها باز کردیم،  فک هنوز روی آب  شناور بود . با یکی از قایق های بودین به دنبال آن رفتیم و آن را با خودمان به کشتی آوردیم.

هفده ساعت است که کشتی پیری در محاصره شدید یخ قرار گرفته  ، با این حال این کشتی بسیار مقاوم و محکم است و تا این لحظه، به خوبی این فشار را تحمل کرده است.

از ساعت 10 شب  تا حدود 8 صبح  طول کشید تا از میان یخ ها یک آبراهه[3] باز شود . بالاخره از  محاصره  تکه های یخ خارج شدیم، اما  با این حال تا ساعت 6 بعدازظهر مرتب تکه های مسطح و بزرگ یخ به کشتی کوبیده  می شد. اکنون آب کاملا آرام است و تنها از دور، چند کوه یخ به چشم می خورد.

چهارشنبه 29 ژوئیه 1925

حدود ساعت 5 صبح با مه غلیظ و توده بزرگی از یخ روبرو شدیم. الان که ساعت 10 شب شده ، هنوز اطراف ما پر از مه است. بعد از ناهار، یک مایل و نیم به سمت شمال پیاده روی کردیم، بدون اینکه کوچکترین استراحتی داشته باشیم. محصور شدن در مه، بر روی زمینی پوشیده از یخ آن هم در وسط تابستان، بسیار عجیب بنظر می رسید. پیتر سورنسون و فلوید بنت که در این پیاده روی  من را همراهی می کردند ، هر دو از یگان هوانوردی نیروی دریایی بودند . ما در تمام مسیر مان ،  هیچ موجود زنده ای ندیدیم.

بعد از شام با آلبرت فرانسیس دو مایل به سمت غرب پیاده روی کردیم .در  طول پیاده روی در مه شدید، یک آبراهه باز پیدا کردیم که یخ های آن در حال آب شدن بود. جهت آبراهه ، شمال غرب – جنوب شرق بود،  این دقیقا  همان جهتی است که ما می خواهیم برویم . من به این امید که مک میلان  ما را راهنمایی کند، در مورد آن با او صحبت کردم.  او می‌توانست با دنبال کردن این آبراهه که ما را  به اینجا رساند،  به مسیر خود ادامه دهد.

اما مک میلان می‌گوید که باید کمی صبر کنیم تا مه از بین برود، بعد از آن شروع به حرکت خواهیم کرد. یک روز ارزشمند دیگر از دست رفت. ما در طول مسیر ، فقط یک خرس قطبی بزرگ دیدیم که در نزدیکی های کشتی بودین بود . تعجب می کنم  که هیچ اثری از خرس برونو[4] وجود ندارد.

هواپیمای ما  دارای یک سازه ایی [5]بود که به کمک آن می توانست با اسکی از این برف خارج شود.

در برخی از قسمتها، برف بصورت پراکنده است و من خوشحالم که متوجه شدم چکمه های اسکیمویی ام ، ضد آب است.  در طول پیاده روی با فرانسیس،  یکدفعه از پشت سرم دوتا صدای پشت سر هم شلپ شلپ خیس شدن را شنیدم ، سرم را برگرداندم و دیدم فرانسیس تا زانو در داخل آب فرو رفته است.

ما به سمت سرزمینی بسیار دور در شرق حرکت می کنیم و مشکل این است که برای رسیدن به آنجا، باید از این سرزمین یخی عبور کنیم.

 

پنجشنبه 30 ژوئیه 1925

امروز وقتی خورشید طلوع کرد ، تقریبا مه از بین رفته بود. کشتی پیری توانست از میان یخ ها ، یک مسافت بسیار کوتاهی را طی کند اما یکدفعه به طور کامل در یخ گیر کرد و نتوانست به جلو یا عقب برود. کشتی بودین نیز  مانند پیری در میان یخ گیر کرد و پیری مجبور شد کمی به عقب برود و به سختی بچرخد تا بتواند به بودین کمک کند. کشتی پیری،  برای هموار کردن مسیر خود یخ های اطرافش را خرد کرد .

حدود ساعت 5:30 صبح امروز ،یکی از پرسنل کشتی بنام ولد نیلد، یک فوک را دید و یک تیر به سمت سر آن شلیک کرد .  تیر او درست به هدف خورد.  در آن لحظه، یک خرس قطبی که در حال تعقیب آن فک بود  با شلیک نیلد از جا پرید. او ظاهرا یک توله[6] در آن طرف آبراهه داشت ، او در طول آبراهه، حدود 50 فوت جلوتر از کشتی پیری شنا می کرد.

مک دونالد به سر خرس  شلیک کرد. وقتی کشتی بودین به آنجا رسید ، خرس شکار شده را سوار کرد. اکنون می توانیم  با گوشت آن ، استیک تازه درست کنیم که مطمئنا بسیار لذت بخش[7] خواهد بود. سورنسون هم امروز به یک فک شلیک کرد.

بنظر می سد تنها کسی که نگران این تاخیر وحشتناک است ، “منم”.  واقعا نمی‌دانم که آیا  بقیه متوجه هستند که  وضعیت زمان ، چقدر برای انجام مأموریت ما جدی و مهم است؟ از مک میلان خواستم که اگر تا ساعت 7 تکه های یخ خرد شدند ، حرکت مان را شروع کنیم ، اما او قبول نکرد زیرا  باز هم مه غلیظ شده بود.

گویی در این کشتی، من مایه دلگرمی همه  بودم . برای اینکه زمان را از دست ندهیم دائما  دنبال مک دونالد و مک میلان می روم و این مسئله را به آنها گوشزد می کنم. البته ما در یخ  گیر کرده بوده ایم و من هم نباید اینقدرحساسیت به خرج بدهم و مرتب غر بزنم، باید کمی صبر کنم تا اوضاع کمی روبراه شود.

 

دوشنبه 10 اوت 1925

امروز قصد دارم از مک میلان خواهش کنم که به جای رفتن از راه خشکی ، در امتداد ساحل به  سمت قطب شمال برویم. من معتقدم که در امتداد ساحل ، مکان هایی برای پهلوگیری[8]  کشتی وجود خواهد داشت. مک‌دونالد از علاقه ام به سفر دریایی آگاه بود، بنابراین او پیش از من به کشتی بودین  نزد مک میلان رفت و قبل از رسیدن من، همه چیز را مطابق نقشه وبرنامه خود آماده [9]کرد. کار او همیشه همین بود. آنها شدیدا با من مخالفت کردند و این برای من، به معنای بهم خوردن کل برنامه ریزی ام بود.

یخ

پنجشنبه 13 اوت 1925

بالاخره هوا خوب  شد . متاسفانه هواپیماهای  NA-2 و  NA-3از کار افتاده بودند . امشب من و بنت به یاد  خاطرات قدیمی در نیروی دریایی افتادیم و در مورد آن کلی با هم صحبت کردیم. من به بنت گفتم که با استفاده از این خاطرات  می توانیم نمایش جالبی ترتیب دهیم.

امروز همه چیز خراب شد. روکش موتور[10] هواپیمای NA-1  در روی عرشه کشتی خراب شده  و نوک  هواپیمای   NA-2به داخل فرو رفته بود. در واقع نوک آن  کاملا از بین رفته بود. هواپیمای NA-3 تقریبا توسط کوه های یخ پوشیده و بال پایینی آن روی دکل آسیب بدی دیده بود.

بعد از آن ، مک میلان اجازه نداد که من بروم. به نظر می رسد او تسلیم شده است و برای جمع کردن وسایل و بازگشت عجله زیادی دارد. نمی دانم که در ذهن او چه می گذرد.

 

یکشنبه 16 اوت 1925

من به این نتیجه رسیده ام که عجله مک میلان به دلیل کمبود زغال سنگ است. تا زمانی که مک دونالد در قدرت است، به هیچ چیز اعتماد ندارم. به نظر می رسد که او به همه چیز و همه کس مشکوک[11] است.

 

دوشنبه 17 اوت 1925

امروز ، بنت به مک میلان التماس می کرد که اجازه دهد من و او به آبدره[12] کانن برویم، اما او موافقت نکرد.  اگر مک میلان به ما  اجازه می داد ، چه روز شگفت انگیزی برای ما می شد .  احتمالا این آخرین فرصتی بود که ما می توانستیم به آنجا برویم.

نجات هواپیمای NA-3  از تخریب در آتش سوزی  امروز، تنها نمونه دیگری از روحیه خوب پرسنلی بود که نیروی دریایی برای انجام وظیفه و خدمت به من اختصاص داده بودند.

چه موفق شویم و چه شکست بخوریم، آنها سزاوار بالاترین موفقیت ها هستند.

آنها تقریبا بر  تمام مشکلات غیرقابل حلی که در این چند وقت  به دلیل امکانات پایین بوجود آمده بود، پیروز شده اند. آنها  بسیار شجاع و دارای روحیه خستگی ناپذیر بودند و هر زمان که می خواستند کاری را انجام دهند  ، نیازی به دستور هیچ  فرماندهی نداشته اند ، حتی اصلا لازم نبود که آنها را به  تلاش بیشتر تشویق کرد .کارهای مهمی که آنها در طول این سفر انجام داده اند ، تقریبا مافوق بشری بوده است . همیشه با اطمینان می گویم که داشتن چنین نیرویی برای من بسیار غرور انگیزتر از رسیدن به بالاترین حد موفقیت است.

به نظر می رسد هدف آنها پایبند  بودن به قوانین و دستورات نیروی دریایی باشد .آنها همیشه سعی کرده اند که مطابق قانون و مقررات نیروی دریایی عمل کنند.

 

شنبه 22 اوت 1925

یک جهان  ظالم[13] و بی رحم،  تقدیر و سرنوشت[14] ساکنین  خود را تباه می کند.

یکشنبه 23 اوت 1925

تنها داشتن ماری در میان این  همه آشفتگی[15] و گرفتاری کافی است.

کشتی بودین، امروز در 3 مایلی غرب کارنا به گل نشست.

 

دوشنبه 24 اوت 1925

به دلیل نامساعد بودن آب و هوا ، کشتی در منطقه بوث ساوند[16] توقف کرد.

 

سه شنبه 25 اوت 1925

کاپیتان نمی داند  که ما کجا هستیم. پس امشب با رادیو برای او پیام نمی فرستم.کشتی بالاخره به کانیکال راک[17] رسید و به دلیل نامساعد بودن آب و هوا ، در اینجا توقف کرد.

 

چهارشنبه 26 اوت 1925

بدلیل نامساعد بودن آب و هوا ، در  منطقه ایی بعد از پارکر اسنو پوینت توقف کردیم.

 

جمعه 28 اوت 1925

امروز ، مک‌دونالد به مک‌ میلان پیشنهاد [18]داد  که از طریق رادیو ، موضوع تمام شدن زغال سنگ کشتی پیری را به مقامات گزارش دهد ،  زیرا در غیر این صورت ممکن است آنها مجبور شوند ، برای تهیه سوخت از وسایل چوبی روی کشتی استفاده کنند.

 

 

 

شنبه 29 اوت 1925

کشتی  به شهر آنواتوک رسید. وزیر کشور که یک دانمارکی تبار بود به همراه فرماندار کل  گرینلند با یک کشتی بخار که متعلق به دولت دانمارک بود ،  نزدیک کشتی ما آمدند . کشتی آنها ، حامل حدود 40000 تن زغال سنگ بود.آنها وارد کشتی ما شدند و معامله زغال سنگ را انجام دادند .کشتی پیری معامله بسیار خطرناکی انجام داده بود، زیرا  بدلیل وجود یخ فراوان و وزش باد شدید ، احتمال آسیب دیدگی کشتی بسیار زیاد بود . ما در این سفر ، با خطرهای زیادی روبرو شدیم.

 

یکشنبه 30 اوت 1925

کوه یخ در قسمتی از خلیج جابجا شد و یک موج عظیمی از جزر و مد ایجاد کرد که نزدیک بود تمام خلیج را زیر آب ببرد، حادثه ای بسیار مهیج و شگفت انگیزی بود.

 

دوشنبه 31 اوت 1925

تمیزترین خانه هایی که تا به حال در [….] دیده ام[19]. دختر زیبای اسکیمویی دیدم  که نام او نوکلرونرا بود.

 

پنجشنبه 3 سپتامبر 1925

در طوفان شب گذشته، یک کوه یخ  با ارتفاع حدودا 15 فوت، در نزدیک کشتی پیری متلاشی شد و خوشبختانه این بار صدای اصابت یخ به کشتی را نشنیدیدم . اگر این اتفاق می افتاد ، این سومین بار بود که کشتی به تکه های یخ برخورد کرده بود ومطمئنا  ایندفعه ما خوش شانس[20] بودیم.

 

شنبه 5 سپتامبر 1925

مقدار زغال سنگ خیلی کمتر از مقدار مورد نیاز ما است و برای تهیه آن، باید  به خارج از بندر برویم . […] از بندر خارج شد[21]. اصلا نمی دانم که کجا هستیم. کشتی بسیار سبک شده بود و به طرز خطرناکی تکان می خورد. وزش[22] باد شدید، باعث شده بود که کشتی مرتب به صخره ها برخورد کند . متاسفانه ما زغال سنگ کافی نداشتیم که بتوانیم در برابر باد از خودمان دفاع کنیم. اگر زغال سنگ کافی  داشتیم ، کشتی سنگین تر می شد و اینطور وزش باد نمی توانست اینقدر کشتی را تکان دهد.

 

سه شنبه 8 سپتامبر 1925

امشب طوفان وحشتناکی آمد.  سرعت باد حدود 80 مایل در ساعت بود. دو قایق از نوع ناوچه توپدار[23] دانمارکی جزیره فالک، نتوانستند به کشتی خود برسند و به همین دلیل به کنارکشتی ما آمدند. متاسفانه هر دو قایق غرق و چند نفر کشته شدند . به طوری که از 9 یا 10 نفر سرنشین دانمارکی ، فقط  یک نفر در آن قایق، زنده ماند. لحظه بسیار غم انگیزی بود.  من قبلا هم یک بار  چنین باد طوفانی[24] را در دریای چین تجربه کرده ام. دیشب هیجان و نگرانی زیاد ، تمام کشتی را فرا گرفته بود.

 

 

 

سفرهای اکتشافی

دانلود صفحه 36 تا 42

 

 

[1] surrounded

[2] seal

[3] lead

[4] Bruno

[5] ارابه فرود یک سازه در برخی از هواپیما ها است که معمولاً دارای چرخ است ولی در برخی هواپیماها اسکی (برای روی برف) و محفظه هوا (برای روی آب) نیز به‌جای چرخ بکار می‌رود.

[6] cub

[7] a treat

[8] landing

[9] cut and dried

[10] cowling

[11] suspicious

[12] Fjord

[13] remorseless

[14] destiny

[15] chaos

[16] Booth Sound

[17] Conical Rock

[18] suggeste

[19] در متن اصلی ناخوانا است

[20] good luck

20 در متن اصلی ناخوانا است.

[22] blow

[23] gunboat

[24] typhoon

رمز فایل، در صورت وجود :

درباره بهرام

بهرام
زمان خود را به بهتر کردن خود با مطالعه نوشته های دیگران اختصاص دهید. بنابراین شما به سادگی آنچه را بدست می آورید که دیگران سخت برای آن زحمت کشیده اند.

همچنین بررسی کنید:

هوش مصنوعی یا اجنه شیطانی ؟

هوش مصنوعی یا اجنه شیطانی ؟

چت و گفتگو با هوش مصنوعی یا چت و گفتگو با اجنه شیطانی؟ همانطور که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج × 4 =

Translate »