آخرین مطالب

متن حدیث کساء و گنبدآسمان

ترجمه و متن حدیث کساء :

در این پست ، ترجمه دقیق مبتنی بر احادیث + متن عربی حدیث کساء را برای شما همراهان گرامی قراردادیم… ان شاءالله که مورد پسندتان واقع شود.

نکته: در حدیث کساء دوبار به گنبد گردان اسمان یا همان فلک دوار که گنبد دوار نیز نام دارد به وضوح اشاره شده و این یعنی زمین تخت است و حقانیت گنبدآسمان غیر قابل انکار است.

توجه : حدیث کساء معتبر ترین حدیث است و حتی اصولیون نیز نمیتوانند این را انکار کنند ولی بارها دیده شده برخی کلمات را تفسیر به رای کردند که در اینجا سعی کردیم دقیق ترین ترجمه را بری حدیث کساء ارائه بدهیم تا دیگر کسی نتواند خارج از فرموده امام ها مطلبی را بیان کند

 

تصاویر قابلیت بزرگ نمایی دارند

پیش از شروع حدیث کساء ، شهادت مظلومانه فاظمه زهرا، بنت رسول الله رو خدمت همه برادران شیعه تسلیت عرض میکنم ولعنت الله بر عمر ابن خطاب و لعنت خدا بر سایر دشمنان فرزندان و خانواده پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) .

حدیث کساء :

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان

عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ عَلَيْهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ
از فاطمه زهرا سلام اللّه عليها دختر رسول خدا صلى اللّه عليه

وَآلِهِ قالَ سَمِعْتُ فاطِمَةَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَىَّ اَبى رَسُولُ اللَّهِ فى
و آله ، جابر گويد شنيدم از فاطمه زهرا كه فرمود: وارد شد بر من پدرم رسول خدا در

بَعْضِ الاَْيّامِ فَقالَ السَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ فَقُلْتُ عَلَيْكَ السَّلامُ قالَ
بعضى از روزها و فرمود: سلام بر تو اى فاطمه در پاسخش گفتم : بر تو باد سلام فرمود:

اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً فَقُلْتُ لَهُ اُعيذُكَ بِاللَّهِ يا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ
من در بدنم سستى و ضعفى درك مى كنم ، گفتم : پناه مى دهم تو را به خدا اى پدرجان از سستى و ضعف

فَقَالَ يا فاطِمَةُ ايتينى بِالْكِساَّءِ الْيَمانى فَغَطّينى بِهِ فَاَتَيْتُهُ بِالْكِساَّءِ
فرمود: اى فاطمه بياور برايم كساء يمانى را و مرا بدان بپوشان من كساء يمانى را برايش آوردم

الْيَمانى فَغَطَّيْتُهُ بِهِ وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَيْهِ وَاِذا وَجْهُهُ يَتَلاَْلَؤُ كَاَنَّهُ الْبَدْرُ
و او را بدان پوشاندم و هم چنان بدو مى نگريستم و در آن حال چهره اش مى درخشيد همانند ماه

فى لَيْلَةِ تَمامِهِ وَكَمالِهِ فَما كانَتْ اِلاّ ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحَسَنِ قَدْ
شب چهارده پس ساعتى نگذشت كه ديدم فرزندم حسن وارد شد و

اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمّاهُ فَقُلْتُ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا قُرَّةَ عَيْنى
گفت سلام بر تو اى مادر گفتم : بر تو باد سلام اى نور ديده ام

وَثَمَرَةَ فُؤ ادى فَقالَ يا اُمّاهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَكِ راَّئِحَةً طَيِّبَةً كَاَنَّها راَّئِحَةُ
و ميوه دلم گفت : مادرجان من در نزد تو بوى خوشى استشمام مى كنم گويا بوى

جَدّى رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّكَ تَحْتَ الْكِساَّءِ فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ
جدم رسول خدا است گفتم : آرى همانا جد تو در زير كساء است پس حسن بطرف

نَحْوَ الْكِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا جَدّاهُ يا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَنْ
كساء رفت و گفت : سلام بر تو اى جد بزرگوار اى رسول خدا آيا به من اذن مى دهى

اَدْخُلَ مَعَكَ تَحْتَ الْكِساَّءِ فَقالَ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا وَلَدى وَي
كه وارد شوم با تو در زير كساء؟ فرمود: بر تو باد سلام اى فرزندم و اى

صاحِبَ حَوْضى قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْكِساَّءِ فَما كانَتْ
صاحب حوض من اذنت دادم پس حسن با آن جناب بزير كساء رفت

اِلاّ ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحُسَيْنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمّاهُ
ساعتى نگذشت كه فرزندم حسين وارد شد و گفت : سلام بر تو اى مادر

فَقُلْتُ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا وَلَدى وَيا قُرَّةَ عَيْنى وَثَمَرَةَ فُؤ ادى فَقالَ
گفتم : بر تو باد سلام اى فرزند من و اى نور ديده ام و ميوه دلم فرمود:

لى يا اُمّاهُ اِنّىَّ اَشَمُّ عِنْدَكِ راَّئِحَةً طَيِّبَةً كَاَنَّها راَّئِحَةُ جَدّى رَسُولِ
مادر جان من در نزد تو بوى خوشى استشمام مى كنم گويا بوى جدم رسول

اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّكَ وَاَخاكَ تَحْتَ الْكِساَّءِ
خدا (ص)است گفتم آرى همانا جد تو و برادرت در زير كساء هستند

فَدَنَى الْحُسَيْنُ نَحْوَ الْكِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا جَدّاهُ اَلسَّلامُ
حسين نزديك كساء رفته گفت : سلام بر تو اى جد بزرگوار، سلام

عَلَيْكَ يا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُما تَحْتَ الْكِساَّءِ
بر تو اى كسى كه خدا او را برگزيد آيا به من اذن مى دهى كه داخل شوم با شما در زير كساء

فَقالَ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا وَلَدى وَيا شافِعَ اُمَّتى قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ
فرمود: و بر تو باد سلام اى فرزندم و اى شفاعت كننده امتم به تو اذن دادم پس او نيز با

مَعَهُما تَحْتَ الْكِساَّءِ فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِكَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِبٍ
آن دو در زير كساء وارد شد در اين هنگام ابوالحسن على بن ابيطالب وارد شد

وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا اَبَ
و فرمود سلام بر تو اى دختر رسول خدا گفتم : و بر تو باد سلام اى ابا

الْحَسَنِ وَ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ فَقالَ يا فاطِمَةُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً
الحسن و اى امير مؤ منان فرمود: اى فاطمه من بوى خوشى نزد تو استشمام مى كنم

طَيِّبَةً كَاَنَّها راَّئِحَةُ اَخى وَابْنِ عَمّى رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ
گويا بوى برادرم و پسر عمويم رسول خدا است ؟ گفتم : آرى اين او است كه

وَلَدَيْكَ تَحْتَ الْكِساَّءِ فَاَقْبَلَ عَلِىُّ نَحْوَ الْكِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكَ
با دو فرزندت در زير كساء هستند پس على نيز بطرف كساء رفت و گفت سلام بر تو

يا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساَّءِ قالَ لَهُ وَعَلَيْكَ
اى رسول خدا آيا اذن مى دهى كه من نيز با شما در زير كساء باشم رسول خدا به او فرمود: و بر تو

السَّلامُ يا اَخى يا وَصِيّى وَخَليفَتى وَصاحِبَ لِواَّئى قَدْ اَذِنْتُ لَكَ
باد سلام اى برادر من و اى وصى و خليفه و پرچمدار من به تو اذن دادم

فَدَخَلَ عَلِىُّ تَحْتَ الْكِساَّءِ ثُمَّ اَتَيْتُ نَحْوَ الْكِساَّءِ وَقُلْتُ اَلسَّلامُ
پس على نيز وارد در زير كساء شد، در اين هنگام من نيز بطرف كساء رفتم و عرض كردم سلام

عَلَيْكَ يا اَبَتاهُ يا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَن اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساَّءِ
بر تو اى پدرجان اى رسول خدا آيا به من هم اذن مى دهى كه با شما در زير كساء باشم ؟

قالَ وَعَلَيْكِ السَّلامُ يا بِنْتى وَيا بَضْعَتى قَدْ اَذِنْتُ لَكِ فَدَخَلْتُ تَحْتَ
فرمود: و بر تو باد سلام اى دخترم و اى پاره تنم به تو هم اذن دادم ، پس من نيز به زير

الْكِساَّءِ فَلَمَّا اكْتَمَلْنا جَميعاً تَحْتَ الْكِساَّءِ اَخَذَ اَبى رَسُولُ اللَّهِ
كساء رفتم ، و چون همگى در زير كساء جمع شديم پدرم رسول خدا

بِطَرَفَىِ الْكِساَّءِ وَاَوْمَئَ بِيَدِهِ الْيُمْنى اِلَى السَّماَّءِ وَقالَ اَللّهُمَّ اِنَّ
دو طرف كساء را گرفت و با دست راست بسوى آسمان اشاره كرد و فرمود: خدايا

هؤُلاَّءِ اَهْلُ بَيْتى وَخاَّصَّتى وَحاَّمَّتى لَحْمُهُمْ لَحْمى وَدَمُهُمْ دَمى
اينانند خاندان من و خواص ونزديكانم گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است

يُؤْلِمُنى ما يُؤْلِمُهُمْ وَيَحْزُنُنى ما يَحْزُنُهُمْ اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ
مى آزارد مرا هرچه ايشان را بيازارد وبه اندوه مى اندازد مراهرچه ايشان را به اندوه در آورد من در جنگم با هر كه با ايشان بجنگد

وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداهُمْ وَمُحِبُّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ اِنَّهُمْ
و در صلحم با هر كه با ايشان درصلح است ودشمنم باهركس كه با ايشان دشمنى كند و دوستم با هر كس كه ايشان را دوست دارد

مِنّى وَاَ نَا مِنْهُمْ فَاجْعَلْ صَلَواتِكَ وَبَرَكاتِكَ وَرَحْمَتَكَ وَغُفْرانَكَ
اينان از منند و من از ايشانم پس بفرست درودهاى خود و بركتهايت و مهرت و آمرزشت

وَرِضْوانَكَ عَلَىَّ وَعَلَيْهِمْ وَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهيراً
و خوشنوديت را بر من و بر ايشان و دور كن از ايشان پليدى را و پاكيزه شان كن بخوبى

فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ يا مَلاَّئِكَتى وَيا سُكّانَ سَمواتى اِنّى ما خَلَقْتُ
پس خداى عزوجل فرمود: اى فرشتگان من و اى ساكنان آسمانهايم ! براستى كه من نيافريدم

سَماَّءً مَبْنِيَّةً وَلا اَرْضاً مَدْحِيَّةً وَلا قَمَراً مُنيراً وَلا شَمْساً مُضِيَّئَةً وَلا
(سقف) آسمان بنا شده و نه زمين پهن شده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه

* فَلَكاً يَدُورُ * وَلا بَحْراً يَجْرى وَلا فُلْكاً يَسْرى اِلاّ فى مَحَبَّةِ هؤُلاَّءِ
* گنبد گردون آسمان * و نه درياى روان و نه كشتى در جريان را مگر بخاطر دوستى اين

الْخَمْسَةِ الَّذينَ هُمْ تَحْتَ الْكِساَّءِ فَقالَ الاَْمينُ جِبْراَّئيلُ يا رَبِّ وَمَنْ
پنج تن اينان كه در زير كساء هستند پس جبرئيل امين عرض كرد: پروردگارا چه کسانی اند

تَحْتَ الْكِساَّءِ فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ
در زير كساء؟ خداى عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و معدن رسالتند:

هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها فَقالَ جِبْراَّئيلُ يا رَبِّ اَتَاْذَنُ لى اَنْ
آنان فاطمه است و پدرش و شوهر و دو فرزندش جبرئيل عرض كرد: پروردگارا آيا به من هم اذن مى دهى

اَهْبِطَ اِلَى الاَْرْضِ لاَِكُونَ مَعَهُمْ سادِساً فَقالَ اللَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَكَ
كه به زمين فرود آيم تا ششمين آنها باشم خدا فرمود: آرى به تو اذن دادم

فَهَبَطَ الاَْمينُ جِبْراَّئيلُ وَقالَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللَّهِ الْعَلِىُّ
پس جبرئيل امين به زمين آمد و گفت : سلام بر تو اى رسول خدا، (پروردگار) علىّ

الاَْعْلى يُقْرِئُكَ السَّلامَ وَيَخُصُّكَ بِالتَّحِيَّةِ وَالاِْكْرامِ وَيَقُولُ لَكَ
اعلى سلامت مى رساند و تو را به تحيت و اكرام مخصوص داشته و مى فرمايد:

وَعِزَّتى وَجَلالى اِنّى ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِيَّةً وَلا اَرْضاً مَدْحِيَّةً وَل
به عزت و جلالم سوگند كه من نيافريدم (سقف) آسمان بنا شده و نه زمين پهن شده و نه

قَمَراً مُنيراً وَلا شَمْساً مُضَّيئَةً وَلا فَلَكاً يَدُورُ وَلا بَحْراً يَجْرى وَل
ماه تابان و نه مهر درخشان و نه گنبد گردان آسمان و نه درياى روان و نه كشتى در

فُلْكاً يَسْرى اِلاّ لاَِجْلِكُمْ وَمَحَبَّتِكُمْ وَقَدْ اَذِنَ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَكُمْ
جريان را مگر براى خاطر شما و محبت و دوستى شما و به من نيز اذن داده است كه با شما

فَهَلْ تَاْذَنُ لى يا رَسُولَ اللَّهِ فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ وَعَلَيْكَ السَّلامُ ي
در زير كساء باشم پس آيا تو هم اى رسول خدا اذنم مى دهى ؟ رسول خدا(ص ) فرمود و بر تو باد سلام اى

اَمينَ وَحْىِ اللَّهِ اِنَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ جِبْراَّئيلُ مَعَنا تَحْتَ
امين وحى خدا آرى به تو هم اذن دادم پس جبرئيل با ما وارد در زير

الْكِساَّءِ فَقالَ لاَِبى اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحى اِلَيْكُمْ يَقُولُ اِنَّما يُريدُ اللَّهُ
كساء شد و به پدرم گفت : همانا خداوند بسوى شما وحى كرده و مى فرمايد: ((حقيقت اين است كه خدا مى خواهد

لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً فَقالَ عَلِىُّ لاَِبى
پليدى (و ناپاكى ) را از شما خاندان ببرد و پاكيزه كند شما را پاكيزگى كامل )) على عليه السلام به پدرم گفت :

يا رَسُولَ اللَّهِ اَخْبِرْنى ما لِجُلُوسِنا هذا تَحْتَ الْكِساَّءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَ
اى رسول خدا به من بگو اين جلوس (و نشستن ) ما در زير كساء چه فضيلتى (و چه شرافتى ) نزد

اللَّهِ فَقالَ النَّبِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِيّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَةِ نَجِيّاً
خدا دارد؟ پيغمبر(ص ) فرمود: سوگند بدان خدائى كه مرا به حق به پيامبرى برانگيخت و به رسالت و نجات دادن (خلق )

ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَْرْضِ وَفيهِ جَمْعٌ مِنْ
برگزيد كه ذكر نشود اين خبر (و سرگذشت ) ما در انجمن و محفلى از محافل مردم زمين كه در آن گروهى از

شَيعَتِنا وَمُحِبّينا اِلاّ وَنَزَلَتْ عَلَيْهِمُ الرَّحْمَةُ وَحَفَّتْ بِهِمُ الْمَلاَّئِكَةُ
شيعيان و دوستان ما باشند جز آنكه نازل شود بر ايشان رحمت (حق ) و فرا گيرند ايشان را فرشتگان

وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلى اَنْ يَتَفَرَّقُوا فَقالَ عَلِىُّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَ فازَ شيعَتُن
و براى آنها آمرزش خواهند تا آنگاه كه از دور هم پراكنده شوند، على (كه اين فضيلت را شنيد) فرمود: با اين ترتيب به خدا سوگند ما

وَرَبِّ الْكَعْبَةِ فَقالَ النَّبِىُّ ثانِياً يا عَلِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِيّاً
رستگار شديم و سوگند به پروردگار كعبه كه شيعيان ما نيز رستگار شدند، دوباره پيغمبر فرمود: اى على سوگند بدانكه مرا بحق به نبوت

وَاصْطَفانى بِالرِّسالَةِ نَجِيّاً ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ
برانگيخت و به رسالت و نجات دادن (خلق ) برگزيد ذكر نشود اين خبر (و سرگذشت ) ما درانجمن ومحفلى از محافل

اَهْلِ الاَْرْضِ وَفيهِ جَمْعٌ مِنْ شيعَتِنا وَمُحِبّينا وَفيهِمْ مَهْمُومٌ اِلاّ
مردم زمين كه در آن گروهى از شيعيان و دوستان ما باشند و در ميان آنها اندوهناكى باشد جز

وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ وَلا مَغْمُومٌ اِلاّ وَكَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ وَلا طالِبُ حاجَةٍ اِلاّ
آنكه خدا اندوهش را برطرف كند و نه غمناكى جز آنكه خدا غمش را بگشايد و نه حاجتخواهى باشد جز آنكه

وَقَضَى اللّهُ حاجَتَهُ فَقالَ عَلِىُّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا وَكَذلِكَ
خدا حاجتش را برآورد، على گفت : بدين ترتيب به خدا سوگند ما كامياب و سعادتمند شديم و هم چنين

شيعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِى الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ وَرَبِّ الْكَعْبَة
سوگند به پروردگار كعبه كه شيعيان ما نيز رستگار شدند.

پایان حدیث کساء


حدیث کساء و گنبدآسمان

توجه : کلمه دحاها در قران و کلمه مَدْحِيَّةً در حدیث کساء از یک ریشه اند و همانطور که قبلا حدیث امام باقر علیه السلام را پیش تر در سایت و مستندات توضیح دادیم و منابع ان را از تفسیر البرهان قرار دادیم برای شما …. مشاهده کرده اید که امام فرموده اند دحاها به معنای بسطها است = ( بسطها به پارسی یعنی : پهن کرد ) بنابرین تنها عده ای که از احادیث کاملا بی خبرند معانی دیگری را برای این کلمه به کار می برند درحالی که هرچه خارج از فرموده اهل بیت علیهم السلام باشد ، باطل و اشتباه است و در شرایطی گاهی دروغ است.


زمین به دور خورشید می گردد و یا خورشید به دور زمین؟؟

۱. امام صادق علیه السلام: زمین کاملا راکن و بدون چرخش است.(توحید مفضل،ص۱۴۳)

۲. ذوقرنین علیه السلام: دو چیز از زمانی که خلق شده اند ایستاده بوده اند و دو چیز دیگر از زمان خلقت در حال گردش بوده اند؛ اما دو چیز ایستاده زمین و آسمان ها، و دو چیز جاری خورشید و ماه.(الخصال،ج۱،ص۶۰)

۳. امام صادق علیه السلام: فصول اربعه و یک سال با گردش خورشید ایجاد می شود.(توحید مفضل، ص۱۳۰)

۴. امام صادق علیه السلام: با گردش خورشید [به دور زمین] غلات و میوه ها می رسند.《من دوران الشمس تدرک الغلات و الثمار》(توحید مفضل، ص۱۳۰)

۵. امام صادق علیه السلام: با سیر و گردش خورشید یک سال کامل می شود. (سال شمسی) (توحید مفضل،ص۱۳۰)

۶. امیرالمؤمنین علیه السلام: حرکت خورشید و ماه متمایز کننده شب و روز است.
《…و قَدَّرَ سَيْرَهُمَا فِي مَدَارِجِ دَرَجِهِمَا لِيُمَيِّزَ بَيْنَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ بِهِمَا وَ لِيُعْلَمَ عَدَدُ السِّنِينَ وَ الْحِسَابُ بِمَقَادِيرِهِمَا”》(نهج البلاغة،خطبه۹۱،بخش پنجم)

📎پ.ن: در فرص خورشید مرکزی، حرکت خورشید تاثیری در ایجاد شب و روز ندارد، فقط در صورتی که آن ، دوار در زمین باشد موجب تمایز شب و روز خواهد بود.

۷.ردالشمس: به معنای بازگرداندن خورشید بعد از غروب می باشد که از معجزات انبیاء و امیرالمؤمنین علیه السلام می باشد، سه مرتبه به دستور امیرالمؤمنین،یک مرتبه به دستور رسول الله صلی الله علیه و آله، یک مرتبه به دستور یوشع بن نون (وصی حضرت موسی)،یک مرتبه به دستور سلیمان نبی، یک مرتبه به دستور داوود نبی رد الشمس اتفاق افتاده است. این واقعه مورد اتفاق شیعه و سنی و جزو متواترات می باشد . منابع برخی از روایات این واقعه: (الکافی،ج۴،ص۵۶۲/بصائرالدرجات،ج۱،ص۲۱۷/ من لا یحضره الفقیه،ج۴،ص۴۳۸/ الفضائل ابن شاذان قمی،ص۶۷/ تفسیر قمی،ج۲،ص۲۳۴/ قرب الاسناد،ص۱۷۵/ الخصال،ج۲،ص۵۵۰/ علل الشرائع،ج۲،ص۳۵۱/ بحارالأنوار،ج۵۲،ص۳۳۹/ الهدايه الکبری،ص۱۲۰/)

📎بازگرداندن خورشید از مسیرش فقط در صورتی امکان دارد که خورشید را چرخان به دور زمین بدانیم،وگرنه اگر خورشید ثابت باشد و زمین به دور آن بچرخد بازگرداندن آن معنایی ندارد، شاید بعضی بگویند زمین متوقف شده و در واقع حرکت زمین برگشته است؛ اما اگر شما کرویت زمین را قبول کرده اید پس باید قوانین مربوط به آن راه هم قبول کنید و باید بدانید که در نجوم جدید اگر حرکت دورانی زمین ناگهانی متوقف شود، هر جسمی که در استوا باشد، با سرعت ۱۶۰۰ کیلومتر بر ساعت پرتاب می‌شود تصور کنید آب اقیانوس‌ها با سرعت ۱۶۰۰ کیلومتر بر ساعت حرکت کند!.پس امکان ندارد منظور از رد الشمس ردالارض بوده باشد!

۸. رسول الله صلى الله علیه و آله: ظهور اتفاق نمی افتد مگر اینکه ۱۰ نشانه بروز کند: ۱. طلوع خورشید از مغرب… (الغیبة،شیخ طوسی،ص۴۳۶/بحارالأنوار،ج۶،ص۳۰۳ /تفسیرالصافی،ج۲،ص۱۱۸ /نهج الفصاحه،ص۶۳۳/الخصال،ج۲،ص۴۳۱)

📎پ.ن: همانطور که در بالا ذکر کردیم، در مدل خورشید مرکزی، خورشید طلوع و غروبی ندارد، و زمین است که طلوع و غروب می کند، و در اینجا علامت ظهور طلوع خورشید از مغرب بیان شده است، و همانطور که عرض کردیم در فرض خورشید مرکزی در صورت توقف و برگشت زمین همه چیز نابود خواهد شد .

۹.امیرالمومنین علیه السلام: فاصله بین مشرق و مغرب با سیر حرکت خورشید در یک روز مشخص می شود و هر کس غیر از این گفت تکذیبش کنید!به این صورت که نگاه کنید به آن از هنگامی که طلوع میکند تا هنگام غروبش [و اندازه گیری متراژی که در این مدت طی می کند] (الخصال،ج۲،ص۴۴۰/الغارات،ج۱،ص۱۰۴/نهج البلاغه،صبحی صالح،ص۵۲۷)

📎 پ.ن: در مدل خورشید مرکزی، خورشید غروب و طلوعی ندارد ، و با حرکت زمین هم نمی توان فاصله مشرق و مغرب را فهمید و اصلا در زمین کروی مشرق و مغرب معنایی ندارد! فقط در مدل زمین تخت و مرکزی است که ما مشرق و مغرب داریم و طلوع و غروب مربوط به خورشید است و با اندازه گیری سیر خورشید از مشرق تا مغرب فاصله بین مشرق و مغرب زمین به دست می آید.

۱۰. امیرالمؤمنین علیه السلام: خورشید در چشمه ای داغ و گل آلود غروب می کند. (تفسیر عیاشی،ج۲،ص۳۵۰/الدرالمنثور،ج۵،ص۵۷)

پ.ن:توجه داشته باشید که با غیب شدن خورشید از دید ما، داخل مکان غروبش نمی شود، بلکه از آسمان شهری به آسمان شهر دیگر وارد می شود و زمانی که به غربی ترین مکان زمین برسد داخل چشمه خواهد شد.

۱۱. امیرالمؤمنین علیه السلام: خورشید ۳۶۰ برج دارد و هر روز سیر حرکتش در یک برج است. (الکافی،ج۸،ص۱۵۷)

۱۲. أمام رضا علیه السلام: اندازه خورشید ۹۰۰ فرسخ در ۹۰۰ فرسخ است. (عیون اخبارالرضا، ج۱، ص۲۴۱)

📎پ.ن:این یعنی خورشید بسیار کوچکتر از زمین است و طبق محاسبات زمین حدود 400 برابر خورشید است ، آیا معقول است جسمی با این عظمت به دور جسمی بسیار کوچکتر از خود بچرخد و روشن شود؟

درباره مدیر Vlad

مدیر Vlad
ولاد {مدیر تولید محتوای مذهبی در رسانه زمین تخت پارسی} - عکاس ،گرافیست و تدوینگر - محقق ، مستندساز - مدرس رایانه و نرم افزار های adobe (در فضای مجازی)

همچنین بررسی کنید:

تمدن تارتاریا از آغاز تا پایان

تمدن تارتاریا از آغاز تا پایان

منابعی وجود دارد که می گویند تارتاریا به عنوان یک منطقه جغرافیایی از ابتدای قرن …

یک دیدگاه

  1. Avatar
    راضیه بابایی

    سلام
    یعنی خورشید سالی یکبار در چشمه گل آلود فرو میرود؟
    چشمه گل آلود در دریای در آسمانه؟
    و اینکه بعد که وارد اون چشمه شد چه اتفاقی می افته؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

18 + چهارده =

Translate »