آخرین مطالب

انواع حجاب + دلیل رنگ آبی آسمان

حجاب ها مخلوقات مستقلی هستند در انواع و اقسام و اجناس و کاربردهای مختلف که از مؤثرترین ولی ناشناخته ترین مخلوقات هستند.
حجاب ها ماهیت و عملکرد بسیار پیچیده ای دارند. برخی از آنها در محدوده دنیا خلق شده اند و برخی دیگر در عوالم دیگر و بالاتر. برخی جنس نور، برخی از جنس ظلمت، آب، آتش و . . . نقش ها و اثرات مختلفی نیز دارند. برخی حجاب ها حائل ادراک انسان است، برخی حائل و مانع دیدن انسان است، برخی حائل آتش یا نور یا ظلمت و یا برخی حجاب ها حائل عظمت، قدرت و . . . هستند. در واقع حجاب ها برای تقسیم بندی محدوده مخلوقات هستند. بین ما و عالم های بالا و زیرین حجاب های متعددی در انواع گوناگون وجود دارد. مثلاً اگر حجاب های عظمت ما را احاطه نکرده بود، توان زندگی عادی از ما سلب می شد و چه بسا عظمت خلقت و سایر مخلوقات الهی باعث مرگ ما می شد. حجاب ها، مابین عوالم و مخلوقات خلق شده اند تا بر اساس توان و تحمل هر مخلوق او را در محدوده ای قرار دهد و از سایر محدوده های مخلوقات دیگر جدا کند. برای مثال فرشتگان و اجنه در همین مکانی که ما زندگی می کنیم حضور دارند و رفت و آمد دارند اما بین ما و آنها حجابی خلق شده که از ما پنهان اند و مانع تأثیر برخی اثراتِ حضور آنان بر ما می شود.

خداوند در زمان خلقت این انسان، که قبل از آن اجنه خلق شده بودند و ساکن این دنیا بودند، به فرشتگان می فرماید:

… وَ أَجْعَلُ بَيْنَ الْجِنِّ وَ بَيْنَ خَلْقِي حِجَاباً وَ لَا يَرَى نَسْلُ خَلَقِيَ الجِنَّ وَ لَا يُوَانِسُونَهُمْ وَ لَا يُخَالِطُونَهُمْ وَلَا يُجَالِسُونَهم…

آیه ۱۱ – سوره اعراف

. . . بين جنّ و مخلوقاتم حجاب قرار می دهم تا مخلوقاتم آنها را رؤیت نکرده و با ایشان انس نگرفته و آمیزش ننموده و همنشینی نکنند . . .

تفسیر القمی، ج ۱، ص ۳۶

علل الشرايع، ج ۱، ص ۱۰۴

برخی حجاب ها مانع ادراک و معرفت می شود. ممکن است شما شخصی را مشاهده کنید و از مقابل شما عبور کند و حتی با شما سخن بگوید ولی شما نتوانید او را ادراک کنید و حواس شما برای درک و شناخت به او جلب نشود.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

إِنَّ فِي صَاحِبِ هَذَا الأَمْرِ سُنَناً مِنَ الأنْبِيَاءِ عَلَيهم السّلام… وَأَمَّا سَنَتَهُ مِنْ يُوسفَ فَالسِّتْر يَجْعَلُ اللهُ بَيْنَهُ وَبَينَ الخَلق حِجَاباً يَرَوْنَهُ وَ لا يَعْرِفُونَهُ

در صاحب این امر (امام مهدی عجل الله فرجه)، سنت هایی است از پیامبران . . . و اما سنتی از یوسف علیه السلام که پوششی است که خداوند میان او و مردم حجابی قرار داده است که او را میبینند ولی نمی شناسند.

مرحوم سید ابن طاووس رحمه الله علیه در کتاب مهج الدعوات تعدادی دعای حرز، نقل کرده و در انتهای کتاب تعدادی دعای حجاب از معصومین علیهم السلام نقل کرده است.

دعای حجاب مولانا صاحب الزمان علیه السلام با این عبارت شروع می شود:

اللَّهُمَّ احجُبني عَن عُيُونِ أَعدَائي …

پروردگارا مرا از دیدگاه دشمنانم پنهان کن …

حرز، دعایی است که مانند سپر مانع اصابت چشم زخم بلا و … به انسان می شود. اما حجاب، دعایی است که انسان از معرض آن چشم زخم یا بلا پنهان می کند و این گونه توجه ها به او جلب نمی شود و چشم ها روی او متمرکز نمی شود و در نتیجه پنهان باقی می ماند و گزندی به او نمی رسد. ادعیه حرز و احتجاب هر دو باعث محافظت انسان می شود ولی روش کار آنها متفاوت است. سرزمین های زیادی در روی زمین وجود دارد که در حجاب هستند. راه ورود آنها هم از برخی نقاط خاص است یا با روش های خاص ممکن است. دنیاهای موازی و موارد مشابه، همگی دنیاهایی هست که در یک مکان در حجاب های تو در تو و مختلف وجود دارد.

هدف ما در این نوشتار تشریح عالم پررمز و زار حجاب های گوناگون نیست. اشاره ما در این نوشته به دو نوع از این حجاب ها خواهد بود و در ادامه با استفاده از این دو، به هلال های ماه و نحوه رفت و آمد شب و روز خواهیم پرداخت.

اشاره کوتاه ما به دو نوع از حجاب ها تحت عنوان حجاب نورانی و حجاب ظلمت خواهد بود که دو مورد آنها در همین دنیا وجود دارد و بحث ما معطوف به همین محدوده است و به انواع این دو حجاب در عوالم بالاتر وارد نمی شویم.

درک همه انواع حجاب و به طور خاص، حجاب نورانی و ظلمت کمی دشوار به نظر می رسد. زیرا همه دانسته های ما و ادراکات ما محدود به دیدگاه فیزیکی در زندگی روزمره و برخی نظریات تجربی علم فیزیک در مجامع علمی روز دنیا می باشد و علم فیزیک به چنین محدوده ای از علم و درک خلقت هنوز راه نیافته است. البته در مسیر تحقیقات تجربی به مفاهیمی مانند انرژی تاریک و ماده تاریک و نور و برخورد کرده اند ولی از زمان فلسفه یونان تاکنون تلاش ها برخی ارائه تعریف و تبیین ماهیت این مسائل به جایی نرسیده است.

برای ایجاد ذهنیت درباره این دو نوع حجاب، به نامرئی شدن در برخی داستان ها و تلاش ها برای ساخت شنل نامرئی کننده در فیزیک متوسل می شویم. شنل ها و مواد نامرئی کننده از دوران باستان وجود داشته و دارد. در دوره اخیر تلاش شده با شکست نور و استفاده از برخی تکنیک ها پوشش های نامرئی کننده ساخته شود.

برای نمونه ویدئو زیر را مشاهده کنید:

حجاب های نورانی و ظلمت قابل مقایسه با مواد نامرئی کننده که نور را منحرف می کنند تا به چشم ما نرسد در نتیجه شیء دیده نشود، نیستند. این حجاب ها ماهیت خلقت مستقلی دارند. هر چیزی که وارد حجاب نورانی بشود، نورانی و درخشان دیده می شود و هر چیزی حتی اگر خودش نورانی باشد وارد حجاب ظلمت بشود، نور آن گرفته شده و تاریک خواهد بود. البته در برخی موارد منظور از حجاب نوری، حجابی است که نور را می گیرد.

در برخی از احادیث غیر مشهور و برای مثال در روایت زیر مفضل ابن عمر از امام صادق علیه السلام نقل کرده:

… و القَمَر خلق من الحجاب الأدنى، فجعل القَمَر في الليل واصطفاه الله به فهو يزيد و ينقص حتى يرجع إلى الحجاب النوري، و مَثَل القَمَر مَثَل أمير المؤمنين علم عند العارفين، و أما الجاهلين فيزيد و ينقص في صفاته و مثل الشَّمس مَثَل رسول الله تدور و تكبر و ترجع و هي واحده لا زياده فيها ولا نقصان …

… و ماه از حجاب پایین تر آفریده شد پس او ماه را در شب قرار داد و آن را با این برتری داد. پس آن (ماه) زیاد و ناقص می شود تا به حجاب نوری باز می گردد …

درباره خلقت ماه خورشید سخن گفتیم و روایات گویای این بود که این دو، از مواد شفاف خلق شده اند و روی هرکدام لایه از آتش یا آب کشیده شده است و مشخص شد که ماه و خورشید اجسامی نیمه شفاف هستند. ماه در گردش خود، داخل حجاب نوری و ظالمانی خود می شود. گاهی حجاب نورانی بر آن کامل است و گاهی حجاب نورانی ناقص شده و تاریک می شود و حجاب ظلمت بر آن غلبه پیدا می کند و بدین ترتیب هلال های ماه به وجود می آیند. در متون قدیمی از لفظ «غلاف» برای ورود و خروج ماه به آن و تشکیل هلال های ماه استفاده شده است که با مفهوم حجاب یکسان است.

جنس کوکب ماه از چیست ؟ – زمین تخت پارسی (flatearthfarsi.ir)

سؤال پیش می آید که آیا این تاریک شدن ماه که باعث تشکیل هلال ها می شود، همان سایه زمین در مقابل خورشید نیست که روی ماه می افتد؟

این دیدگاه صحیح به نظر می آمد اگر اشکالاتی بر آن وارد نمی شد. یکی از مشکلات که از جنس نیمه شفاف ماه ناشی می شود، دیده شدن ستارگانی است که در فاصله دورتر، پشت ماه قرار دارند، در قسمت تاریک ماه است.

برای نمونه تصاویر زیر را ملاحظه بفرمایید:

نحوه پیدایش شب و روز در آیات

در مطالب پیشین درباره خلقت ماه و خورشید مطالبی بیان و اشاره¬ای به مفهوم حجاب و حجاب نورانی و ظلمت شد. دراین مطالب کوتاه، اشاره¬ای به نحوه پیدایش شب و روز خواهیم داشت. در عالم خلقت، نور و ظلمت، مخلوقات مستقلی هستند و آن تصور فلسفی که ظلمت را به معنی نبود بود معنا می¬کند، در آیات و روایات جایگاهی ندارد.

نور و ظلمت هر دو دارای جنس، وزن و اندازه هستند.

سُبْحَانَكَ تَعْلَمُ وَزْنَ الظُّلْمَةِ وَ النُّور
منزهی وزن تاریکی و نور را میدانی
بحار الأنوار(ط-بیروت)،ج83،ص277

در فیزیک مدرن نور را امواج الکترومغناطیس تعریف می¬کنند که از بسته های انرژی گسسته به نام فوتون تشکیل شده است ولی تمام این مباحث مربوط به برخی رفتارهای نور است و ماهیت و جنس و حتی وزن نور هنوز ناشناخته است. از طرفی نوری که امواج الکترومغناطیس تعریف می¬شود، نور خالص از ارکان اربعه نیست و ترکیبی از آتش و نور است انرژی همان چیزی که ازباعث ارتعاش و جنب و جوش ذرات می¬شود و این خاصیت اختصاصی آتش است. لذا آن چیزی که در روایات به عنوان«نور» آمده است، در علم فیزیک برای بشر هنوز ناشناخته است.

در بررسی¬های اخیر به پدیده هایی برخورد کرده¬اند که توضیحی برای آن وجود نداشت و به ناچار حدس هایی زده می¬شود که احتمالاً ماده تاریک و انرژی تاریک باید وجود داشته باشد.
با وجود همه این فرضیه¬ها، انرژی تاریک و ماده تاریک در محدوده رکن آتش است و هنوز نشانه و فهمی از ظلمت به دست نیامده است.

اللَّهُمَّ إنَّي أَعُوذُ بِکَ…. مِن نَارٍ نُورُهَا ظُلمَةُ،
پروردگارا به تو پناه می برم از آتشی که نور آن تاریکی است…
الصحیفه السجادیه،ص152

آتش در ابتدا در ملایم ترین حالت خود قرمز رنگ است، هر چه حرارت ان افزوده شود به زردی می گراید و با افزایش حرارت به سفیدی گرایش پیدا میکند و در نهایت با افزایش حرارت به سیاهی و تیرگی ختم میشود و این غایت آتش است به طوری که هر چیزی را میبلعد و نابود میکند. این تیرگی نباید با مخلوقی به نام ظلمت اشتباه گرفته شود.

قَالَ يَا ابْنَ سَلَامِ : فَصِفْ لِي النَّارَ قَالَ يَا ابْنَ سَلَامِ أَوقِدَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامِ حَتَّی احمَرَّت وَ أَلَفَ عامٍ حَتَّى اسْوَدَتْ فَهِيَ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ مَمْزُوجهٌ بِغَضَبِ اللَّهِ تَعَالَی لَا يَهْدَأَ لَهِيبُهَا وَ لَا يَخمُدُ جَمرُهَا …
ابن سلام از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلّم سوال کرد: آتش(دوزخ) را برایم وصف کن. فرمود: هزار سالش سرخ شود و هزار سال دیگر تا سفید شود و هزار دیگر تا سیاه گردد، یک سیاهی تاریک آغشته به خشم خدای تعالی؛ شرارش فرو نکشد، نگردد… جرقه¬اش خاموش نگردد…
بحار الأنوار(ط-بیروت)،ج57،ص257

ادامه این مباحث گسترده به بعد موکول می کنیم و با این مقدمه به بحث شب و روزمی پردازیم.

در روایتی آمده است :
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الحَسن عَنْ سَهْلِ بْن زِيَادٍ عَن ابْنِ مَحْبُوبِ عَنْ أَبي وَلَادٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ حِجَاباً مِنْ ظُلْمَةٍ مِمَّا الْمَشْرِقَ وَ وَكل بِهِ مَلَکاً فَإِذَا غَابَتِ الشَّمْسُ اغْتَرَفَ ذَلِكَ الْمَلَكُ غُرْفَةً بِيَدِهِ ثُمَّ اسْتَقْبَلَ بِهَا الْمَغْرِبَ يَتْبَعُ الشَّفَقَ وَ يُخْرِجُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ قَلِيلًا قَلِيلًا وَ يَمْضِي فَيُوَافِي الْمَغْرِبَ عِنْدَ سُقُوطِ الشَّفَقِ فَيُسَبِّحُ [فِي الظُّلْمَةِ] الظُّلْمَةَ ثُمَّ يَعُودُ إِلَى الْمَشْرِقِ فَإِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ نَشَرَ جَنَاحَیهِ فَاسْتَاقَ الظُّلْمَةَ مِنَ الْمَشْرِقِ إِلَى الْمَغْرِبِ حَتَّى يُوَافِيَ بِهَا المَغرِبَ عِنْدَ طلوعِ الشَّمسِ.
خداوند حجابی از ظلمت در آنجایی که متصل به مشرق است آفریده و فرشته ای را بر آن گمارده است، پس هرگاه خورشید را برمی گیرد و با آن به استقبال مغرب می¬رود و درحالی که دنبال شفق می رود و شفق کم کم از مقابل او خارج می¬شود وآن فرشته می رود تا این که هنگام فرورفتن شفق به مغرب می رسد و در تاریکی سیر می کند، سپس به سوی مشرق بازمی¬گردد، و چون فجر طلوع کرد، آن فرشته دو بال خود را پهن می¬کند و تاریکی را از مشرق به سوی مغرب می راند تا این که به هنگام طلوع خورشید آن را به مغرب می رساند.
(ط – الإسلامية)، ج ۳، ص۲۷۹

در محل مشرق، آنجا که خورشید برمی خیزد (عین حمئه)خداوند حجابی از جنس ظلمت خلق کرده و فرشته ای هنگام فرورفتن خورشید در مغرب ، مقداری از آن برمی دارد و بر آسمان می کشد و لایه ای از ظلمت آسمان را فرا می¬گیرد و جلوی نور آسمان را گرفته می¬شود. با این تعریف هر چند خورشید ضیاء و سراج نام گذاری شده اما رنگ نور آسمان در روز و رنگ سیاهی شب ناشی از وجود یا عدم وجود خورشید در آسمان نیست. فضای آسمان ها و زمینهای هفتگانه که همگی در احاطه عرش هستند روشن و نورانی می باشند.
همگی به خودی خود از نور عرش روشن شده اند و فضای لایتناهی تاریک که در فلسفه و کیهان شناسی مدرن ادعا می شود وجود ندارد. البته ظلمت و حجاب هایی از ظلمت وجود دارد اما اصل و احاطه با نور است و نور قبل از ظلمت خلق شده است. همه اجزای آسمان ها بدون دخالت عامل دیگر، از نور عرش روشن هستند.

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْن أَحْمَدَ بْن الْوَلِيدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَلحَسَن الصفارُ عَنْ عَلِيَّ بنِ إسمَاعیلَ عَن حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِي عَنْ أَبِي الطَّفَيْلِ عَنْ أَبِي جَعفَرٍ عَن عليّ بن الحُسَيْن عَليْهِمَا السَّلاَمُ قالَ: إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ الْعَرْشَ أَرْبَاعاً لَمْ يَخْلَقْ قَبْلَهُ إلا ثلاثة أَشیَاءَ الْهَوَاءَ وَالْقَلَمَ وَ النُّورَ ثُمَّ خَلَّقَهُ مِنْ أنْوَارِمُخْتَلِفَةٍ فَمِنْ ذَلِکَ اَلنُّورِ نُورُ أَخْضَرُ اخْضَرَّتْ مِنْهُ الْخُضْرَةً وَ نُورٌ أَصْفَرُ اصْفَرَتْ مِنْهُ الصفرةُ اللهَ عَزَّ وَ جَل خلقته مع : الحُمْرَةَ وَ نُورُ أَحْمَرُ احْمَرَتْ مِنهُ اَلحُمرَةُ وَ نُورُ أبیَضُ وَ هُوَ نُورُ الْأَنْوَارِ وَ مِنْهُ ضَوْءُ النَّهَارِ…
امام باقر علیه السّلام از امام سجاد علیه السلام نقل می¬کنند که آن حضرت فرمودند: خداوندبزرگ ، عرش را چهارگانه (و چهارمین) خلق نمود به طوری که قبل از آن فقط سه چیز را آفریده بود: هوا، قلم و نور. سپس آن را از نورهای گوناگون خلق کرد. یکی از نورها، نور سبزی بود که سبزها از آن سبز شدند و نور زردی که زردها از آن زرد شدند د شدند و نور قرمزی که از آن قرمز شدند نورسفیدی که نور تمام نورها است و روشنایی (ضوء) روز از
آن است…
تفسيرالقمی،ج2،ص24
التوحيد (للصدوق)،ص 326
الإختصاص، ۷۲
رجال الكشي- إختیار معرفة الرجال، ص54

در روایت فوق آمده است که نور سفید که نور الانوار است یعنی همه نورها را شامل می شود. در تجربه هم ثابت شده وقتی نور سفید از منشور عبور داده شود تجزیه و به طیف های مختلف نور مرئی تجزیه می¬شود.
اما نور عرشی که زمین را روشن می¬شود سفید است و هرچه از زمین فاصله می¬گیریم سفید و نقره فام دیده می¬شود. همچنان که تصاویری که برخی افراد مستقل از ارتفاعات بالا از زمین تهیه کرده اند زمین روشن و سفید دیده می¬شود؛
همان¬طورکه در روایتی زمین را از بالا به درهم (سکه نقره) تشبیه کرده اند که اکنون موضوع بحث ما نیست.
اما این نور سفید عرس که از حجاب¬ها گوناگون و لایه های مختلف عبور می¬کند و تخفیف داده می¬شود و به ما می¬رسد باید آسمان را سفید نشان دهد. سؤال این است که چرا آسمان به شکل نیلی و سبز دیده می¬شود. تنها پاسخی که در علم فیزیک وجود دارد قانون پراکندگی رایلی(Rayleigh scattering) است. بر این اساس، نور خورشید به رنگ سفید است. نور به خط مستقیم سیر می¬کند و در یرخورد با مولکول های درشت هوا مانند نیتروژن و حتی اتم ها مقداری از آن جذب شده و مابقی تجزیه شده و در جهت-های مختلف پخش می¬شود. به دلیل اینکه نور آبی دارای طول موج بسیار کوتاه تری نسبت به نور قرمز و غیره دارد، با سرعت بالاتری در اتمسفر پخش شده و به چشم ما می¬رسد و ما آسمان را به رنگ آبی می¬بینیم. در واقع مولکول¬های جو زمین مانند منشور عمل کرده و با تجزیه نور سفید نورهای مختلف را به سمت سطح زمین گسیل می¬دارد که نور آبی به علت طول موج کم و سرعت زیاد، زودتر به چشم ما می¬رسد و آسمان آبی دیده می¬شود.

این نظریه در مقیاس پدیده های زمینی صحیح است اما تعمیم آن به پدیده های غیر از سطح زمین کمی دشوار به نظر می رسد.

روایات زیر را در نظر بگیرید:

حَدَّثَنَا سَلَمَةٌ عَن أحمد بن عبدِ الرَّحْمَن بْن عَبْدِ رَنّه الصَّیرَفیَّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ يَقْطِينِ الْجَوَالِيقِيّ عَنْ قلقلة [فِلفِلة]عَن أبِي َجعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ اللهَ خَلَقَ جَبَلاً محيط بالدنيا مِنْ زَبَرْجَدٍ خَضِرِ وَ إِنَّمَا خُضْرَةُ السَّمَاءِ مِنْ خُضْرَةِ ذَلِكَ الْجَبَل وَخَلَقَ خَلْقاً وَ لَمْ يَفْرضُ عَلَيْهِمْ شَيْئاً مِمَّا افْتَرَضَ عَلَى خَلْقِهِ مِنْ صَلَاةٍ وزَكَاة وَكُلُّهُمْ يَلْعَنَ رَجُلَيْن مِنْ هَذِهِ الْأَمَةِ وَ سَمَّاهُمَا.
امام صادق علیه السّلام: خداوند کوهی مجیط بر دنیا کوهی اززبرجد سبز خلق کرده، و همانا سبزی آسمان از سبزیآن کوه است، و گروهی را در پشت آن کوه آفریده که هیچ یک از چیزهایی که بر مردم واجب نموده از قبیل نماز و زکات رآنها واجب نکرده و همه آن¬ها دو نفر از ایم امت را لعنت می¬کنند و نام آن دو را برد.
بصائر الدرجات،ج1، ص 492

در روایت مشابهی به جای زبرجد، زمرد آمده است که به نظر می¬رسد به توجه خاصیت و نقش زبرجد، و همچنین سایر روایات، زبرجد صحیح باشد.

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بن عَلِيٌّ َأَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالا: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْعَلَوِيُّ عَنِ الْعَمْرَكِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ قَالَ: حَدَّثَنَا سُلَیمانُ بنُ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ يَحْيَى بن مسيرة [مَيْسَرَةَ] الْخَثْعَمِيّ عَنْ أَبِي جَعْفَرِ عَلَيْهِ السَّلامُ قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: «حم عسق» أَعْدَادُ سِنِي القَائِم وَ قَافُ جَبَلْ مُحِيطٌ بالدُّنْيَا مِنْ زُمُردِ أَخْضَرَ فَخُضْرَةُ السَّمَاءِ مِنْ ذَلِكَ الْجَبَل وَعِلْمُ كُلِّ شَيْءٍ فِي «عسق».
امام صادق علیه السلام:«حم عسق» شماره سال¬های امام قائم علیه السلام است و«ق» کوهی است محیط بر دنیا از زمرد یبز، و سبزی آسمان از آن کوه است و علم همه چیز در «عسق» است.
تفسیر القمی،ج2،ص267
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ زَيَّاتٍ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ : إِنَّ لله خَلْفَ من النطاقِ زَبَرْجَده خَضْرَاءَ فَمِنْ خُضْرَتِهَا اِخْضَرَّتِ السَّمَاءُ قَالَ قُلْتُ وَ مَا النِّطَاقُ قَالَ الْحِجَابُ وَلِلَّهِ وَرَاءَ ذَلِكَ سَبْعُونَ أَلْفَ عَالَم أَكْثَرَ مِنْ عَدَدِ الْإِنْسِ وَالْجِنَّ وَكُلُّهُمْ يَلْعَنُ فُلاناً وَ فُلاناً.
امام رضا(ع) علیه السلام: همانا خداوند را پشت این نطاق یک زبرجد سبزی است که از رنگ سبزآن، آسمان سبزه شده. گوید: گفتم: نطاق چیست؟ فرمود: حجابی است، و برای خدا، پشت آن ، هفتاد هزار عالم است بیش از تعداد انسان و جن و همه فلان و فلان را لعنت می¬کنند.
بصائر الدرجات، ج1،ص492
مختصر البصائر، ج1،ص71
بحار الأنوار،ج54،ص330

در بصائر الدرجات این حدیث با این عبارت شروع می¬شود: «إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَ هَذَا اَلنَّطَاقَ زَبَرجَدَةً خَضرَاءَ…» اما با توجه به سایر احادیث، به نظر می¬رسد نقل علامه مجلسی در بحار الانوار و هچنین مختصر البصائر صحیح تر است.
خلاصه مطالبی که گفته شد، این است که نور سفید عرش به زمین می¬تابد. رنگ سبز ناشی از زبرجد کوه قاف، باعث سبز شدن آسمان می¬شود. اما میدان الکترومغناطیسی فلک و به ویژه لایه های هوا مطابق قانون پراکندگی رایلی باعث اندکی شکست در نور می¬شود و رنگ سبز زبرجدی، به سمت نیلی می¬گراید.
به دلیل اینکه ماه و خورشید وسیله حساب هستند الزاماً باید در هر پدیده ای حضور داشته باشند.

وَالشَّمسَ وَالقَمَرَ حُسبَاناً (انعام:96)
خورشید و ماه را وسیله حساب قرار داده است

لذا این خطا در تجربیات بشر پیش آمد که ماه و خورشیدعامل پدیده ها را فرض کرده اند. پدیده هایی مثل شب و روز، کسوف و خسوف رفت و آمد سرما و گرمای فصول، هلال¬های ماه و … ناشی از ماه و خورشید نیستند و علت دیگری دارند که در روایات به آن پرداخته شده است اما چون ماه و خورشید با حساب منظمی در همه این¬ها حضور، چنین تصور شده که این دو، عامل پدیده¬ها هستند. حساب که با ماه و خورشید به دست می¬آید با حقیقت پدیده¬ها متفاوت است.

در مدل¬های باستانی مصر و چین، مدل زمین تخت و همچنین مدل زمین کروی (مرکزی) بطلمیوسی و مدل خورشید مرکزی آریستارخوس که بعدها کپرنیک آن را احیاء و تشریح کرد، توصیفاتی برای علت شب و روز ذکر شده است که بر اساس همه این¬ها اوقات و نظم شب و روز هم قابل محاسبه است. اصولاً اگر یک مدل از جهان نتواند زمان شب و روز و کسوف و خشونه و سایر موارد را محاسبه نماید خاصیت خود را از دست داده و از میان می¬رود؛ زیرا نیاز اصلی بشر را تأمین نکرده است و همه این¬ها ارتباطی به حقیقت عالم و پدیده¬های آن ندارد . اگر مدل زمین مرکزی کروی بطلمیوسی را مبنا بدانیم که خورشید در فلک چهارم به دور کره زمین در حال گردش یا مدل خورشید مرکزی آریستارخوس را مبنا قرار بدهیم که زمین به دور خورشید می¬گردد و یا مدل زمین تخت که ماه و خورشید سرگردان در بالای سر ما در دایره ای می¬چرخند و یا سایر مدل¬ها، در همه این موارد، انسانی که روی زمین است، مشاهده می¬کند که خورشید در صبح از مشرق طلوع می¬کند و در مغرب پنهان می¬شود. همه مدل¬ها در حساب و نظم پدیده¬ها اتفاق نظر دارند و بر اساس همه این مدل¬ها، حساب ماه و خورشید و شب و روز و کسوف و خسوف …. قابل محاسبه است. از این نظام حسابی پدیده¬ها هر گروهی مطابق درک خود سعی داشت پی به واقعیت و حقیقت ماه و خورشید و شب و روز ببرد. اما علم ریاضیات و حساب و فیزیک وحس و تجربه که بر پایه آزمون و خطا آن هم در محدوده چیزهایی که به آن ها دسترسی داریم نمی تواند پی به واقعیت ببرد. حدس¬هایی می توانند بزنند، اما حقیقت را باید از زبان کسانی شنید که به حقیقت عالم علم دارند. تجربه و آزمون و خطا خوب است ولی باید ذیل کلام معصوم قرار گیرد و روایات را تجربه کنیم ونباید كلام اهل بیت علیهم السلام را با حدسیات و فرضیه¬ها که هر روز تکمیل یا تعویض یا مردود می¬شوند، فهم کرد و سنجید. روشی غلطی است که ابتدا پدیده ای را مراجعه به تجربه فهم کنیم سپس روایات را با تأویل و تفسیر با آن منطبق کنیم. راه صحیح برعکس است. یعنی باید راه تجربه¬ی روایات را پیدا کنیم و روایات را در عمل تجربه کنیم. محدوده آزمون و تجربه در امور عادی و جعلیات الهی است نه در حقایق و خلقیات الهى. حس و تجربه بشر راهی برای حقیقت نیست اگر چنین بود نیازی به نزول کتاب و انبیاء نبود. تجربه ناقص بشر بر پایه حدس، توان شناخت ارکان اربعه و نور و ظلمت و حجاب¬ها و … را ندارد و محدود چنین علمی، در این حیطه نیست و چنین ادعایی هم ندارد.

تصور کنید خورشید هنگام شب، زمانی که حجاب ظلمت وجوددارد، خورشید طلوع و غروب کند. در این صورت هر چند به عنوان سراج زمین را روشن می¬کند ولی بکگراد و زمینه آسمان تاریک است. همچنان که برای ماه( که در مطالب قبلی نشان داده شد جسمی نیمه شفاف است) چنین حالتی پیش می¬آید.

طلوع خورشید در حالت عادی از مشرف
طلوع خورشید در حالت عادی از مشرف
طلوع خورشید از مشرق در حالتی که حجاب ظلمت وجود داشته باشد
خورشید در وسط آسمان در ظهر و در حالت عادی
خورشید در وسط آسمان در ظهر در حالتی که حجاب ظلمت شب وجود داشته باشد

پس از اینکه علت و مفهوم شب برای ما روشن شد، به راحتی الفاظی که در آیات مختلف¬ درباره شب به کار رفته را می توان درک کرد و تعارض و مشکلی به وجود نمی¬آید.
به عنوان نمونه آیات زیر را ملاحظه بفرمایید:

يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا (اعراف: ۵۴)
روز را به شب-که شتابان آن را می طلبد- می¬پوشاند
يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ(رعد: ٣)
روز را به شب میپوشاند
وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لباساً (فرقان: ۴۷)
و اوست کسی که شب را برای شما پوششی قرار داد
وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ لِبَاسَاً (نبأ :١٠)
و شب را [برای شما] پوششی قرار دادیم
يُكَوِّرُ اللَّيْلَ على النهار ويُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى الليل (زمر : ۵)
شب را به روز در می¬پیچد، و روز را به شب در می پیچد
وَاللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ (مدثر: ۳۳)
و سوگند به شب چون پشت کند
وَاللَّيْل وَمَا وَسَقَ (انشقاق: ۱7)

وسق (بر وزن عقل): جمع کردن «وسق الشيء:جمعه »راغب جمع کردن اشیاء متفرق گفته
است اتّساق به معنی جمع شدن می¬باشد.و منظور همان جمع آوری و راندن ظلمت است.
وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ (تكوير: ١7)
و قسم به شب، هنگامی که پشت کند و به آخر رسد.
راغب گوید: «عسعسه» رقیق شدن تاریکی است و آن در اول و آخر شب است از این رو «عسعس اللیل» به رفتن
و آمدن شب معنی شده که در هر دو، تاریکی رقیق میشود. ولی به تناسب و الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ معنای رفتن بهتر
است. این کلمه فقط یک بار در کلام الله آمده است.
وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا (شمس: ۴)
قسم به شب، آن هنگام که بپوشاند
وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَي (ليل: ١)
قسم به شب، آن هنگام که بپوشاند
فلما جن عليه الليل رأي كوكبا (انعام: ۷۶)
هنگامی که شب او را پوشانید ستاره ای مشاهده کرد.

-/ با تشکر از چنل (مطالعات هلال ماه)

ادامه دارد ….

 

درباره بهرام

بهرام
نمی شه آشتی داد سنگو با شیشه/از هر کی بپرسی اسمم تو لیسته ----- ببین بازی رو بردم بدون بودجه/تکتون ریزه و جفتتون پوچه

همچنین بررسی کنید:

پایستگی انرژی

پایستگی انرژی

یک جسم در اطراف یک سیاره در تعادل بین دو نیرو قرار دارد: نیروی گریز …

13 دیدگاه

  1. Avatar
    جواد جعفری

    سلام
    کلیه مطالبی که در سایت قرار داده اید را قبول می کنم و از زحمات شما کمال تشکر را دارم.
    فقط در خصوص شناور بودن و حرکت کوهها ، هنوز برایم قابل درک نیست. خواهشمندم در این خصوص توضیح بیشتری ارائه فرمائید.
    سپاس فراوان

    • مدیر Vlad

      کوه ها شناور نیستن.
      صفحه زمین بر پشت یک فرشته ای به شکل حوت میخکوب شده بوسیله کوه ها.

      مقاله کوه قاف و علت خلقت ان را بخوان و سپس مقاله زمین بر پشت ماهی و اثبات ایستاده و ثابت بودنش با علم و دین و…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 + 12 =

Translate »