آخرین مطالب
ایزوتروپی و نسبیت

ایزوتروپی و نسبیت

ایزوتروپی، یکنواختی در همه جهت ها است. بنابراین در این بحث، شما یک تحقیق مختصر در مورد اصل الكمی (کیمیاگری) قدیمی پیدا خواهید كرد. در جهان ما یکنواختی در همه جا قابل رویت است. بنابراین از هر موقعیتی یکسان به نظر میرسد. به منظور توضیح این واقعیت، انیشتین به تئوری نسبیت خاص خود دست یافت.

ایزوتروپی و نسبیت
حلقه های رشد یک درخت

اصل کیهانی شناسی

ایزوتروپی با تعریف اصل کیهان شناختی کاملا هماهنگ است. این یک عقیده است که توزیع فضایی ماده در جهان همگن و ایزوتروپیک است. این یک نتیجه از این واقعیت است که شما انتظار دارید نیروها در کل جهان به طور یکنواخت عمل کنند. بنابراین، آنها نباید بی نظمی قابل مشاهده ای در چارچوب مقیاس بزرگ کیهان ما تولید کنند.

ایزوتروپی از مجموع کلمات یونانی ایزو (“برابر” ἴσος) و تروپُس (“راه” τρόπος) نشات گرفته است. استثنائات و یا نابرابری ها را با پیشوند an نشان می دهند، از این رو anisotropy به معنای بی نظمی و ناهمسانگردی است.

ستاره شناس ویلیام کیل توضیح می دهد: اصل کیهان شناسی معمولا به طور رسمی اینگونه بیان می شود: “مشاهده در مقیاس کافی و وسیع، که خواص جهان برای همه ناظران یکسان است.”

این به شرح قوی فلسفی مربوط می شود که بخشی از جهانی که می بینیم یک نمونه عادلانه است. در نتیجه قوانین فیزیک بصورت یکسان در همه جا اعمال میشود. در اصل، حسی میگوید که جهان قابل شناخت است و با دانشمندان عادلانه رفتار می کند.

نیازی به مقیاس های بزرگ نیست

به هر حال، تا آنجا که به زمین مسطح مربوط می شود، برای اینکه اصل کیهانشناختی رعایت شود، نیازی به مقیاس های بزرگ نیست. برای هر پدیده ای روی سطح زمین، فاصله ها به اندازه کافی کوچک هستند که سیگنال های نور به صورت لحظه ای ظاهر می شوند. این یک نتیجه از این واقعیت است که دیسک مسطحی که در آن زندگی میکنیم تنها یک شعاع کوچک دارد.

بنابراین نور قادر است آن را تنها 15 بار در یک ثانیه پوشش دهد. این بدان معنی است که یک پرتو نور می تواند تمام زمین را از قطب شمال به قطب جنوب در 4/60 ثانیه طی کند.

این نیز بدان معنی است که یک پرتو خورشید میتواند در 1/45 به هر نقطه ای از مدار راس الجدی برسد. درواقع سه بار سریعتر! این تقریبا برابر با این است چیزی بلافاصله در همان لحظه انجام شده باشد.

آزمایش مایکلسون

پس از آزمایش مایکلسون مورلی، خود اینشتین مجبور شد موضوعی راجع به ایزوتروپی را در نظر بگیرد. نتایج نشان داد که با شروع آزمایش هایی که بر اساس سرعت نور ساخته شده بوند، ممکن نبود این را ثابت کرد که زمین میچرخد. از آنجا که زمین به دور محور خود و خورشید میچرخد، سیستم را نمی توان بصورت ایزوتروپیک مورد بررسی قرار داد و این به عنوان یک نتیجه از اینرسیایی نبودن می باشد.

یک سیستم اینرسیایی یا ثابت است یا در خط راست با سرعت یکنواخت بدون چرخش درحال حرکت می باشد. چون چرخش به معنی شتاب و اینرسی است.

از آنجا که گفته شده زمین میچرخد، بنابراین نمیتواند در تمامی جهات رفتار ایزوتروپی داشته باشد. در واقع، قوانین فیزیکی باید در سراسر زمین کروی به طور متفاوتی رفتار کنند و فرقی ندارد که حرکت به سمت شرق باشد یا غرب.

اما ایزوتروپی بدان معنی است که جهت خاصی برای جهان وجود ندارد و مایکلسون و مورلی ثابت کرند که فرضیه قبلی نمی تواند درست باشد.

نسبیت خاص انیشتین

سپس انیشتین مجبور شد ثابت کند که چرخش زمین با هیچ وسیله نوری قابل اندازه گیری نیست و اتر وجود ندارد. به همین دلیل او معتقد است که سرعت نور 299792،458 کیلومتر بر ثانیه است و باید مستقل از سیستم مرجع، یکنواخت باقی بماند. سپس نظریه نسبیت خاص او ساخته شد که باید یک چارچوب برای تفسیر حوادث و قوانین فیزیکی را به شکل مناسب برای هر چارچوب مرجع اینرسیایی ارائه میداد. این بدین معناست که نسبیت باید این واقعیت را توجیه کند که ایزوتروپی مشهود در همه جا بر روی زمین نمی تواند به روش دیگری (در غیر این صورت) توضیح داده شود.

یک نتیجه از اصل کیهانشناسی این است که قوانین فیزیک، جهانی هستند. همان قوانین فیزیکی و مدل هایی که در اینجا بر روی زمین اعمال می شوند نیز در ستاره های دور، کهکشان ها و تمام قسمت های جهان بیرونی کار می کنند – البته این تحقیقات و مطالعات علمی را فوق العاده ساده میکند. همچنین توجه داشته باشید فرض می شود که ثابت های فیزیکی (مانند ثابت گرانشی، جرم الکترون، سرعت نور و غیره) نیز از مکانی به مکان دیگر یا درون جهان های مختلف و در طول زمان بدون تغییر باقی می ماند.

“گزاره «فردا خورشید طلوع نمیکند» از گزاره‌ی «فردا خورشید طلوع میکند» غیرعقلانی تر نیست و هیچ چیز بیشتری را تایید یا رد نمیکند. بنابراین تلاش ما برای نشان دادن نادرستی این گزاره بیهوده خواهد بود.”

متن بالا توسط فیلسوف دیوید هیوم در “تحقیقی درباره فهم بشر”، که در سال 1748 منتشر شد، نوشته شده است.

ایزوتروپی و نسبیت
David Hume

بنابراین میتوانیم درباره آخرین پیش فرض که بیان کرد ثابت های فیزیکی حتی در طول زمان نیز تغییری نمیکنند بحث کنیم. برای مثال، میدانیم که جئوبلدنیگ ما یک خازن و باتری است، همچنین این را درک میکنیم که آسمانها درحال فرسوده شدن هستند. بنابراین، میتوانیم بلافاصله به فاکتور زمان شک کنیم. همین امر می تواند برای ثابت های فیزیکی در طول زمان نیز بیان شود. کنستانس (ثابت ها) در جهان نمیتوانند توسط یک انسان فانی و ساده قضاوت شوند. همه چیز می تواند در لحظه مناسب تغییر کند.

جهان فراکتال

حال اجازه دهید به موضوع اصلی برگردیم و این واقعیت را در نظر بگیریم که جهان ما دارای هندسه فراکتال است.

“کیهانشناسی فراکتال مجموعه ای از نظریه های کیهان شناسی است که بیان می کند که توزیع ماده در جهان، یا ساختار خود جهان، فراکتالی در طیف گسترده ای از مقیاس هاست. به طور کلی، این مربوط به استفاده یا ظهور فراکتالها در مطالعه جهان و ماده است. مسئله اصلی در این زمینه، ابعاد فراکتالی جهان یا توزیع ماده در آن است، زمانی که در مقیاس بسیار بزرگ یا بسیار کوچک اندازه گیری می شود. ” (ویکیپدیا)

البته طبیعت می تواند تعداد زیادی از نمونه های هندسی فراکتال را ارائه دهد. به عنوان مثال، به درختان جنگل، تأثیرات رعد و برق، رودخانه ها، الگوهای دندریتیک بسیاری در پستانداران و بدن انسان فکر کنید: نایژه، ریه، کلیه، دندریت های نورون های مغزی، سیستم های گردش خون و… بنابراین، در یک مقیاس بزرگتر و کوچکتر، جهان می تواند یک زیرساخت، مدام تکرار شونده، خود-شباهت داشته باشد.



اصل الکیمی باستانی

تئوری های میکرو-ماکروکسمیک باستان (micro-macrocosmic) ساختار قدرتمند نظری بودند که توانستند قوانین مربوط به بدن انسان را با قوانین حاکم بر زمین و کل جهان متحد کنند. این بدان معناست که آنچه در کیهان ما، از بسیار بزرگ تا بسیار کوچک اتفاق می افتد، همواره توسط قوانین مشابهی تحت تاثیر قرار می گیرد.

افلاطون در هنگام نوشتن کتاب تیمئوس خود، متوجه شد که چارچوب بدن ما شبیه چارچوب زمین است. در داخل بدن ما مایعات مانند رودخانه جریان دارند، ریه ها پر از هوا هستند، اسکلت ما را می توان با سنگ ها مقایسه کرد، آتش را به انرژی هایی که از ذهن می آیند مقایسه می کنند.

او جهان را بصورت یک موجود زنده در نظر گرفته بود که دارای روحی به نام Anima Mundi است.

شکی نیست که از زمان کشف اتمها، فرضیه ای که مطرح میکند بدن انسان و ستارگان آسمان میتوانند ساختار اساسی یکسان داشته باشند، تقریبا تایید شده و بسیار شگفت آور است. واکنش های شیمیایی درون سلول های ما مشابه آنچه است که در فضای فوق و در ستارگان انجام می شود.

هرچیزی که در قسمت های بسیار دور جهان اتفاق می افتد می تواند تأثیر عمیقی بر روی سیستم زمین داشته باشد، حتی بدون هیچ گونه انتقال قابل ملاحظه ای از انرژی حرکتی.

ذرات گرفتار

نظریه های آلن اسپکت (Alain Aspect)، دیوید بوهم(David Bohm) و کارل پریبِرم (Karl Pribram) درباره فیزیک جدید می تواند مبانی علم سنتی را تکان دهد. از ذرات زیر اتمی تا کهکشان های غول پیکر، همه ی بخش های بی نهایت کوچک شبیه به کل است. آلن اسپکت و تیم او دریافتند که در شرایط خاص، الکترونها می توانند بلافاصله و جدا از فاصه ای که دارند با کل جهان ارتباط برقرار کنند. به نظر می رسد که هر ذره زیر اتمی، آنچه را که دیگر آنها انجام می دهند، می داند.

اگرچه، گفته میشود که فواصل در فضا بسیار گسترده است و معمولا فواصل صد ها میلیون سال نوری اندازه گیری میشوند. بنابراین زمان برای حرکت نور از دورترین کهکشان ها میلیون ها و شاید میلیارد ها سال نوری طول میکشد تا به اجرام بسیار دور تر از آنان یا حتی زمین برسد.

انتقال سیگنال

حال درمورد ستارگان بسیار دور چطور؟ تنها پاسخ این است که کیهان ما به اندازه کافی کوچک است، به طوری که نور می تواند به هر بخش از جهان در کسری از زمان برسد. بلافاصله!

گنبد آسمان یا ردوم بالای سر ما دارای مقیاس و فاصله ای می باشد که به مراتب پایین تر از حدود 300.000 کیلومتر است که نور می تواند آن را در یک ثانیه پوشش دهد. بسیاری از فیزیکدانان امکان یافتن سرعت های بیشتر از نور را انکار می کنند. اما آزمایش اسپکت می تواند ثابت کند که ارتباط بین ذرات زیر اتمی محدودیت مکانی ندارد و به صورت لحظه ای است.



دیوید بوهم پیشنهاد می کند که هر بخش در سیستم جهان می تواند با ساختارها و مدل های مشابه آگاه شود. بنابراین، همانطور که در مجموعه مقالات مختلف توضیح داده شد، و طبق اصول معرفی شده فوق، زمین و گنبد از یک سری حلقه های متمرکز و بطور مشابه شکل گرفته اند. چیزی شبیه به حلقه های رشد یک درخت.

این ما را یاد تئوری کانتور می اندازد.

تئوری کانتور

در اینجا ما وانمود نمی کنیم که میخواهیم توضیح دقیق ریاضی ای را در این قضیه ارائه کنیم بلکه فقط می خواهیم یک نمونه ساده و ابتدایی را ارائه دهیم.

فواصل را به عنوان جعبه در نظر بگیرید (درست مانند عروسک های ماتروشکا) جعبه دوم داخل جعبه اول، جعبه سوم داخل جعبه دوم، جعبه چهارم داخل جعبه سوم و…. هر جعبه نیز باید کمی کوچکتر از جعبه دیگر باشد تا تو در تو در هم جای بگیرند. میتوانیم همین را تا بینهایت ادامه دهیم تا به کوچکترین جعبه ممکن برسیم! یک نقطه ساده! (یک ذره زیر اتمی). این نقطه متعلق به تمامی جعبه هایی است که تو در تو در یکدیگر قرار گرفته اند. در این مرحله شما میتوانید به آسانی این را در یابید که مجموعه ی کانتور غیر خالی است و بنابراین این میتواند جهانی باشد که داخل آن زندگی میکنیم.

ایزوتروپی و نسبیت
عروسک های ماتروشکا

ایزوتروپی قوانین فیزیکی باید در توصیف طبیعت قابل مشاهده باشد.

مربع های جادویی

مربع های جادویی مربع هایی هستند که دارای اعداد خاصی هستند که در سطر و ستون برابر قرار دارند به گونه ای که مجموع هر ردیف و ستون (و گاهی مورب) یکسان است.

نخستین مربع جادویی شناخته شده در چین که حداقل 650 سال قبل از میلاد به شمار می رود Lo Shu و لاک پشت که توانست پس از سیل با یک پسر صحبت کند. البته مربع های جادویی در ایران، هند، عربستان و اروپا نیز قابل مشاهده اند.

مربع Sator نیز یک مربع کلمه حاوی پالیندروم لاتین است:

ایزوتروپی و نسبیت

Sator

مربع کلمه یک نوع خاص از آکروستیک (یک شعر، پازل کلمه یا ترکیب دیگری که در آن حروف خاص در هر خط یک کلمه یا کلمات را تشکیل می دهند) است. این شامل مجموعه ای از کلمات در یک شبکه مربع است، به طوری که کلمات مشابه را می توان به صورت افقی و عمودی خواند.

Sator-Rotas یک کتیبه قابل توجه باستانی می باشد که حاوی پنج کلمه است که به عنوان پالیندروم کامل، تصویر آینه مانند، نه تنها قابل خواندن در جلو و عقب، بلکه همچنین بصورت بالا و پایین نیز خوانده می شود زیرا این ترکیب متقارن از پنج کلمه لاتین است که هر یک از پنج حرف تشکیل شده و در کل مجموعه ای را تشکیل می دهند که می تواند به چهار روش مختلف خوانده شود. محققان همیشه به دنبال یافتن معنی این ترکیب بوده اند و گاهی اوقات موافق برخی فرضیات و احتمالات پیرامون آن هستند.

  • SATOR در میان دیگر کلمات، کلمه ای در ارتباط با زحل که یکی از سیارات است می باشد.
  • AREPO نیز کلمه ای است که می توان آن را به یک نام معروف “Ares”، خدای جنگ یونانی شناخت و در رم نیز به نام مریخ، نام یکی دیگر از سیارات است. برخی از محققان معتقدند که کلمه AREPO همچنین می تواند به معنای یک گاو آهن (hirpex لاتین، harrow انگلیسی، erpice ایتالیایی و …) باشد. به معنای یک ارابه، یا بر اساس فرضیه دیگری، پلاریس (ستاره شمالی) و صورت فلکی آن که ارابه است.
  • TENET سومین لغت از مجموعه لغات لاتین است که به معنای نگهداری،نگهداری در دست و کنترل است.
  • OPERA ایجاد و آفرینش جهان است.
  • ROTAS مدارهایی از اجرام آسمانی در انقلاب دائمی در سرتاسر زمین است.

استفاده از واژه OPERA، هنگام اشاره به خلق جهان، کاملا مناسب است. شاید یکی از خوانندگان بتواند یک نویسنده عبری به نام فیلون اسکندرانی را به یاد بیاورد (از 20 پیش از میلاد تا سال 50 میلادی) نویسنده یهودی هلنیستی، نویسنده “De Mundi Opificio”، یک کار فلسفی که در آن کلمه “opificium” به عنوان یک الگویی است که در میان دیگر بخش های نخستین پیدایش است. واژه لاتین opificium را می توان به عنوان کار ترجمه کرد و به یونانی κοσμοποιια یا ایجاد زمین و آسمان مربوط می شود.

  • Sator یک ابزار باستانی است که در گذشته برای توصیف و پنهان کردن اسرار درباره زمین استفاده میشده.

رمز فایل، در صورت وجود :

درباره بهرام

بهرام
زمان خود را به بهتر کردن خود با مطالعه نوشته های دیگران اختصاص دهید. بنابراین شما به سادگی آنچه را بدست می آورید که دیگران سخت برای آن زحمت کشیده اند.

همچنین بررسی کنید:

میدان الکتریکی

میدان الکتریکی

انرژی که این فراوانی اتر را جمع و نگه می دارد  (اگر در مورد بار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

11 + پانزده =

Translate »